چکیده:
هنر و دین از درونیترین لایههای مجرد روحی انسان سرچشمه میگیرند.هنر دینی با
دو ویژگی، داشتن وحدت در عین کثرت و رمزی و تمثیلی بودن، در صدد تبیین رابطه خالق
با هستی است و اصولا کاربرد هنر جز در جنبه متعالی دینی دچار تسامح است.تفکیک بحث
هنر و دین از بیدقتی ناشی میشود، همانگونه که جستجو برای یافتن فصل مشترک این دو
مقوله ناشی از ساده انگاری است.این نوشتار ضمن ارائه تحلیلی از ارتباط عمیق میان
دین و زیبایی شناختی حاکم بر جهان، به ادعای انطباق عام و نامحدود هنر و دین
میانجامد، چرا که اساسا هنر را در بطن دین باید تعریف و تأویل کرد و جز این ممکن
نیست.
خلاصه ماشینی:
"هنر به ما قالبی میدهد تا زشتیها را هم زیبا ببینیم و نظام احسن صنع الهی را دریابیم:فتبارک الله احسن الخالقین(المؤمنون، 14)و رنگ آفرینش خدا را در همه جا شاهد باشیم:صبغة الله و من احسن من الله صبغة(البقرة، 138)و به قول حافظ: کمال حسن محبت بین نه نقص گناه که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند چرا که همه اجزای هستی در مسیر تعیین شده به پیش میروند:کل فی فلک یسبحون(الانبیاء، 33)و در حقیقت هنر، آمیختن با جان هستی برای درک لذت وصال است: گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوی و آنچه بوی حقیقت و شناخت ماهیت هستی ندارد-اگر چه نام هنر میپذیرد-از باب اشتراک لفظی است و گرنه به قول حافظ: قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است و باز این صدای ارغنون است که ما را به حقیقت هستی رهنمون میسازد: پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انا الیه راجعون(مولوی، 576) ویژگیهای هنر دینی در هنر دینی دو ویژگی ملموس است:یکی وحدت در عین کثرت و دیگری رمزی و تمثیلی بودن آن.
وحدت در عین کثرت هنر دینی(بخصوص هنر اسلامی)بدان معنی است که همه هم هنرمند مصروف تبیین رابطه هستی با خالق است و این تبیین اگر چه به شکلهای متفاوتی صورت میگیرد، در نهایت یک راستا دارد و در شکل خاص آن یعنی هنر دینی مبتنی بر نگرش توحیدی، در صدد بیان یگانگی خداست و به قول هاتف اصفهانی: که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو چرا که باید میان موضوع یک اثر هنری و نحوه بیان آن اعتدال و توازن و تناسب اساسی وجود داشته باشد(ر."