خلاصه ماشینی:
"قربت شرقی و غربت غربی شرحی بر غربت غربی شهابالدین سهروردی [بخش نخست] نوشتهء پرویز عباسی داکانی غربت غربی و حیبنیقظان سهروردی مینویسد: "چون داستان حیبنیقظان را خواندم هر چند شامل سخنان روحانی شگفت و اشارتهای عمیق و شگرف است،آن را از تلویحاتی که به طور اعظم با انسان کامل یعنی طامهء کبری که در کتب الهیهء مخزون و در سخنان رمزآمیز حکیمان مکنون است عاری یافتیم و این اندیشه در قصهء سلامان و ابسال نیز-که ابنسینا آن را پرداخته، به فراموشی سپرده شده است.
در جهانشناسی کلاسیک،مشرق و مغرب ثابتی برای عالم فرض میشد که بنابر آن نقطهای در شرق و نقطهای در غرب(که گمان میکردند آن آبادی دورترین نقاط زمین و آخر آبادانی جهان است و پس از آن ظلمت و تاریکی است)به مثابه نقاط مرزی جهان در نظر گرفته میشد این تلقی جغرافیایی،ذهن خلاق و شگرف سهروردی را یاری داد تا طرح نمادین خاص خویش از جغرافیای عرفانی را پی ریزد.
مولانا جلالالدین محمد بلخی مولوی در کتاب گرانسنگش مثنوی شریف این تعبیر را مکرر مورد استفاده قرار داده است: شرق خورشیدی که شد باطن فروز قشر و عکس آن بود خورشید روز این بدن مانند آن شیر علم فکر میجنباند او را دمبدم فکرکان از مشرق آید آن صباست و آنکه از مغرب دبوربا و باست مشرق این باد فکرت دیگر است مغرب این باد فکرت زان سر است حاج ملاهادی سبزورای در شرح این ابیات مینویسد: "فکری که در صفات خدا و افعال خدا باشد آن به منزلهء صباست که از شرق عالم عقل آید،و فکرتی که در امور دنیا باشد به منزلهء دبور است،که دنیا مغرب نور است و عالم ظلمات است و اتصال به جزییات و به وهم و خیال حقیقیه نیست و عوام آن را فکرت گویند."