چکیده:
مهندسی مجدد به معنی بازاندیشی بنیادین و طراحی مجدد ریشهای فرایندها به منظور
دستیابی به بهبود چشمگیر در معیارهای مهم عملکرد از قبیل هزینه، کیفیت، سرعت و خدمت
است. این مفهوم توسط مایکل همر در سال 1990 معرفی گردید ومورد استقبال تمامی مدیران
در سراسر دنیا قرار گرفت. این رهیافت نوین بهبودهای چشمگیری را در معیارهای عملکردی
سازمانها نوید میداد اما در عمل، پیادهسازی آن با مشکلات متعدد روبه رو گردید و
حدود 70 درصد پروژههای مهندسی مجدد بدون دستیابی به نتایج مورد انتظار، با شکست
مواجه شدند.
این مقاله با بررسی تطبیقی عوامل موفقیت و شکست پروژههای مهندسی مجدد به تدوین و
ارایه یک مدل تحلیلی- اجرایی مهندسی مجدد میپردازد.عناصر تشکیل دهنده این مدل
عبارتند از: حمایت و تعهد مدیریت ارشد، مدیریت تغییر، چشمانداز وجهتگیری
استراتژیک، درک اصول و مفاهیم مهندسی مجدد، مدیریت پروژه، ترکیب تیم مهندسی مجدد،
متدولوژی مدون، ، بهرهگیری از فناوری اطلاعات، پیادهسازی و اجرا، و مشارکت
کارکنان.
توجه یا بی توجهی به هر یک از عوامل پیش گفته میتواند به موفقیت یا شکست پروژه
مهندسی مجدد منجر شود.
خلاصه ماشینی:
تعریف مهندسی مجدد در مورد تعریف مهندسی مجدد بین کارشناسان و متخصصان امر اتفاق نظر کامل وجود ندارد و تعاریف گوناگونی برای آن ارائه شده است، در زیر نمونههایی از این تعاریف آمده است: منگانلی و کلین:« طراحی مجدد ریشهای و سریع فرایندهای استراتژیک و ارزشافزای کسب و کارــ و سیستم ها، سیاستها، و ساختارهای سازمانی پشتیبان آنها ــ به منظور بهینه سازی جریان کارها و افزایش بهره وری در یک سازمان.
قواعد مهندسی مجدد اصول و قواعدی که همر و چمپی برای مهندسی مجدد ارائه کردند به شرح زیرند:[6] 1 ـ بر اساس نتایج سازماندهی کنید نه بر اساس فعالیتها؛ 2 ـ آنهایی که از فرایند استفاده میکنند ارجح هستند نه خود فرایند؛ 3 ـ آنهایی که تولید اطلاعات میکنند بیشتر مورد توجه باشند تا فرایند پردازش اطلاعات؛ 4 ـ با منابعی که از لحاظ جغرافیایی پراکنده هستند به صورتی رفتار کنید که انگار ترکیبی از سازمانهای متمرکز و غیر متمرکز هستند؛ 5 ـ فعالیتها را با نظمی طبیعی به هم بپیوندید و آنها را به صورت موازی انجام دهید؛ 6 ـ اطلاعات را یک بار و آن هم از محل تولید آن بگیرید؛ 7 ـ تا حد امکان شغلها را ترکیب کنید تا جایی که مدیران کارگشا و گروههای کارگشا پدید بیایند؛ 8 ـ برای هر موقعیت، فرایند مناسب آن را پدید آورید؛ 9 ـ کار را در جایی انجام دهید که منطقی است، بویژه تصمیم گیری، پردازش اطلاعات و بررسی کنترل را به عنوان بخشی از فرایند در نظر بگیرید.
این زمینهها یا عوامل باعث موفقیت پروژه و دستیابی آن به نتایج مورد نظر میگردد و عبارتند از:[11] 1 - حمایت مدیریت ارشد(مشارکت قوی و مداوم)؛ 2 - تنظیم استراتژی پروژه در راستای استراتژی شرکت؛ 3 - برانگیختن سازمان مورد نظر جهت تغییر(با اهداف قابلسنجش)؛ 4 - متدولوژی اثبات شده (که شامل یک فرایند تدوین چشمانداز باشد)؛ 5 - مدیریت اثربخش تغییر(که تحول فرهنگی را پیگیری کند)؛ 6 - مالکیت افراد صفی؛ 7 - ترکیب تیم مهندسی مجدد.