چکیده:
زمانی توسعه پایدار و تکامل جوامع تحقق مییابد که شرایطی فراهم شود که تمام
جمعیت کشور در صحنههای فعالیت آن حضور کامل داشته باشند. هدف از این مقاله، توجه
و تحلیل نظام انگیزشی اشتغال زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور برای مشارکت
بیشتر آنها در عرصه تلاشهای فرهنگی، اقتصادی اجتماعی و سیاسی است. «انگیزش»
به طور عام، در امتداد ادراک، شخصیت و یادگیری، یکی از فرایندهای اساسی در شناخت
رفتارهای فردی و اجتماعی افراد شاغل در سازمانهاست، تا جایی که میتوان ادعا کرد
صرفا توانمندی در کار کافی نیست؛ زیرا کار برایند روابط تعاملی بین انگیزه، عملکرد و
رشد است. بنا به نظر روانشناسان، وراثت و سائقها و محرکها سه منبع انگیزش
هستند. در خصوص انگیزش زنان دو نظر اساسی را میتوان مطرح کرد: اول اینکه زنان
نیز مانند مردان انگیزه پیشرفت دارند، ولی به اندازه مردان قوی نیست. دوم آنکه زنان به
علت اثرات منفی موفقیت، از آن اجتناب میکنند. از میان عواملی که باعث کاهش انگیزش
و عقب نگه داشتن زنان در کیفیت اشتغال شده است، میتوان به عوامل تاریخی،
اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و خانوادگی اشاره کرد. پژوهشها نشان میدهند
تغییر شرایط محیطی و ارزشهای فرهنگی، میتواند موجب تغییراتی در سطح انگیزه
پیشرفت زنان شود.
خلاصه ماشینی:
هدف از این مقاله، توجه و تحلیل نظام انگیزشی اشتغال زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور برای مشارکت بیشتر آنها در عرصه تلاشهای فرهنگی، اقتصادی اجتماعی و سیاسی است.
(شجاعی، 1383، ص 37) از سوی دیگر، غفاری (1379) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که بیش از 85 درصد از کل جمعیت فعال کشور را مردان تشکیل میدهند و پایین بودن نرخ مشارکت زنان در بازار کار، ناشی از موانع و محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی و عرف موجود در جامعه، عدم توانایی اقتصادی کشور برای ایجاد فرصتهای شغلی کافی و تفاوت قابل توجه حقوق و مزایای مردان نسبت به زنان است.
تأثیر انگیزش بر رفتار شغلی زنان یکی از موضوعات مهمی که زنان فعال برای کسب موفقیت در انجام فعالیتهای شغلی خود بدان نیاز دارند، ایجاد توانمندی در خویش است؛ زیرا موانع بسیاری در جریان هر فعالیت رویاروی آنان است و به دلیل وجود همین موانع، زنان برای مبادرت به فعالیتهای شغلی، نیازمند انگیزه عمیقتر و استمرار و قاطعیت در عمل برای کسب موفقیت در اقدامات خود هستند.
اگر بپذیریم که ذهنیت افرادی که با روحیهای مردسالارانه پرورش یابند مناسب رشد و توسعه نخواهد بود، درمییابیم که با شناخت نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی زنان و استفاده از راهکارهای درست برای تحقق این نیازها، ضروری است سیاستگذاران و برنامهریزان امور زنان در کشور به عنوان بخشی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، باید به گونهای وظیفه حفظ و توسعه این حضور اجتماعی زنان را بپذیرند که زنان بتوانند علاوه بر ایفای نقشهای مهم در خانواده همچون همسر، مادر و مربی، چنان انگیزهای پیدا کنند که بتوانند سهم بیشتری در جریان توسعه کشور به عهده بگیرند و به همان نسبت بتوانند از مواهب این توسعه بهرهمند شوند.