چکیده:
یکی از رویکردهای مهم به مسئله معرفت و توجیه، در معرفتشناسی معاصر رویکرد برونگرایانه است که در آن بر
نقش شرایط علی مناسب در تولید معرفت و باور موجه تأکید میشود. اعتمادگرایان که دستهای از برونگرایان را تشکیل
میدهند، معتقدند که اگر یک باور از مجاری قابل اعتماد سرچشمه گرفته باشد میتواند باوری موجه باشد، حتی اگر فرد
باورکننده از نحوه توجیه باور خود آگاه نباشد و نتواند وجه توجیه باور خود را بیان کند. دیدگاههای آلوین گلدمن را
میتوان سرآغازی برای این رویکرد دانست. در اینجا، با مروری بر سه مقاله او، سیر اندیشه وی را بهسوی اعتمادگرایی
مشاهده خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
"حال به فرض آن که این فرایند علی وجود داشته باشد، و بدون کمک گرفتن از فرایندهای حسی رایج، بین برخی وقایع فیزیکی و باورهای شخص ارتباط مناسبی برقرار کند، آنگاه باورهای حاصل از آن را، مطابق تحلیل گلدمن، میتوان معرفت نامید، هر چند فاعل شناسا، در این فرض، نمیتواند باوری را که از این طریق برای او بهدست میآید، توجیه یااز آن دفاع کند.
اما اگر اطلاع پیدا کنیم که منطقهای که هانری در آن وارد شده، پر از ماکتهای کاغذی انبار علوفه است، آنگاه با وضعیت امور مطرحی مواجه میشویم که ممکن است در آن وضعیت امور، باور هانری کاذب باشد و در عین حال، این مسئله برای هانری قابل تشخیص نباشد؛ یعنی حتی اگر هانری یک ماکت انبار علوفه را هم دیده بود باز باور پیدا میکرد که آن انبار علوفه است.
اکنون این مسئله پیش میآید که چه وقت یک فرض فرضی بیخود است و چه وقت فرضی جدی (Serious)(مطرح) است؛ مثلا درمورد هانری، اگر در منطقهای که او وارد شده است هیچ ماکت کاغذی وجود نداشته باشد، اما در کشوری که او زندگی میکند ماکتهای کاغذی به جای انبار علوفه وجود دارد، آنگاه آیا میتوان گفت او باید این امکان را جدی بگیرد؟ یا حتی اگر یک مورد ماکت کاغذی انبار علوفه برای یک بار در کشور او وجود داشته است، ولی الان دیگر وجود ندارد، آیا باز باید امکان ماکت بودن انبار علوفه را جدی گرفت؟ گلدمن دو پاسخ ممکن به این مسئله را مطرح میکند."