خلاصه ماشینی:
"در یک حالت استثنایی،که مربوط به قدرت رابطه است، امکان دارد این موضوع صادق نباشد و آن زمانی است که معلم جانشین یکی دیگر از معلمان رسمی یا یک مقام رسمی از همان مدرسه باشد.
این قدرت،در گذشته بیش از سایر منابع قدرت مورد استفاده بود؛به گونهای که توسل به انواع تنبیههای بدنی و روانی و اعمال شیوههای رعب و وحشت،برای وادار کردن دانشآموزان به اطاعت از معلم یا اولیای مدرسه،به شیوهای رایج تبدیل شده بود.
در اصل،پاداش دادن و تنبیه کردن چنانکه نظریههای تربیتی مبتنی بر دانش روانشناسی شهادت میدهند، وسیلهای برای هدایت دانشآموزان است؛ اما همانگونه که«تنبیه»به معنای آگاه کردن است،باید به گونهای اعمال شود که به رشد آگاهی دانشآموزان از پیآمدهای رفتار خود بینجامد و تغییر رفتار دانشآموز نه به سبب ترس و فشار روانی،بلکه ناشی از اصلاح نگرش او نسبت به عواقب رفتارهای او باشد.
13 اکنون باید دید آیا موقعیت معلم در نظام آموزش و پرورش از قدرت رابطه سود میبرد؟آیا دانشآموزان معلم خود را به منزلهء قدرتی مستقل میشناسند؟آیا دانشآموزان به سلسله مراتب قدرت در نظام آموزش و پرورش توجه دارند؟آیا کیفیت ارتباط با مدیر مدرسه یا مدیران اداری در میزان نفوذ معلم مؤثر است؟ حقیقت آن است که پاسخ قابل قبول به این سؤال،مستلزم بررسی است؛زیرا اولا ماهیت سازمانی مدرسه و حرفهء معلمی با سایر سازمانها متفاوت است و ثانیا سن دانشآموزان در دورههای متفاوت تحصیلی،عاملی تعیینکننده در نگرش آنان نسبت به معلم است."