خلاصه ماشینی:
و اگر منظور آنها وجود جو اجتماعی و فرهنگ مذهبی و متعصبانه در جوامع اسلامی است بهگونهای که مانع بروز هرگونه اندیشۀ غیر همسو با اندیشه خدامدارانۀ دینی میگردد،اگرچه از ظاهر کلام ایشان این مقصود برنمیآید،ولی اگر چنین هم باشد این مختص جوامع بستۀ سنی مذهب است که با یک دیدگاه بسته و ضد تعقلی مانع رشد فلسفه عقلی در جامعۀ خود شدهاند(و این همان چیزی است که در تحلیل آقای دکتر سامی النشار و با لحن حمایت گونه،از آن،به وجود"روحیه اسلامی اصیل"یاد میشود)،و در جوامع شیعی،فرهنگ عقلی همیشه بستر مناسب و کافی برای رشد خود داشته است و شاهد آن هم تاریخ تفکر عقلی و فلسفی در جوامع شیعی است.
و نیز اگر از محدودۀ احکام و مقررات اجتماعی و فردی فراتر رفته و منظورمان وجود روحیۀ کلی اجتماعی بودن و دعوت به شرکت در جامعۀ در مقابل روحیه فردگرایی تصوف گرایانه است، باز هم علیرغم اینکه فلسفۀ افلاطون به لحاظ تاریخ فلسفه،سرچشمه همۀ فلسفههای اشراقی بعد از خود چه در شرق اسلامی و چه در غرب مسیحی است و بیشترین تکیه را بر مسئلۀ تهذیب نفس و رهایی از علایق مادی و شهوات طبیعی برای نایل شدن به حقیقت نهایی وجود دارد،ولی معهذا بهطور شگفتانگیزی یک فلسفۀ جامعهگرا و مشوق زندگی اجتماعی و مشارکت در فعالیت سیاسی عمومی است،به گونهای که بزرگترین مخالفان افلاطون در قرن حاضر،جدیترین و بزرگترین مدافعان اصالت فرد و فلسفۀ مبتنی بر اصالت شخص-که محور تفکر لیبرالیستی نظامهای کنونی اجتماعی سیاسی غربی را تشکیل میدهد-میباشند.