چکیده:
مسئله عدم جواز قضاوت زنان از موضوعاتی است که فقیهان شیعه از دیرباز درباره آن بحث و اختلاف نظر داشتهاند. مقتضای اصل در قضاوت، عدم نفوذ حکم کسی بر دیگری است و مقتضای اصل در صفات قاضی نیز همان مقتضای اصل در قضاست. پس از بررسی ادله، به نظر میرسد اقرب به صواب عدم جواز قضاوت زنان است.با وجود این، بنابر استثنائاتی در پارهای از موارد میتوان قضاوت زنان را نیز جایز شمرد. برای نمونه، زنان قاضی تحکیم میتوانند باشند؛ زیرا ادله ممنوعیت قضاوت بانوان به ولایت بر قضا انصراف دارد، نه فعل قضا. نیز اگر ولیفقیه بر اساس ضرورتها و مصلحتها و احکام ثانوی شرط مرد بودن را در قاضی لحاظ نکند و آن را کنار بگذارد، زنان میتوانند به قضاوت پردازند؛ زیرا ادله احکام ثانوی بر ادله عدم جواز قضاوت بانوان مقدم است. احکام اسلامی در هر زمان و مکان و با وجود هر شرایطی اجرایی هستند. معنای دخالت دادن شرایط زمان و مکان در اجتهاد نیز همین است، نه آنکه بیهیچ دلیلی خدشهای در مبانی و اصول نمایند. همچنین در مقام مشاوره قضایی و فراهم آوردن مقدمات قضاوت، مرد بودن شرط نیست و زنان میتوانند در این زمینه کمکهای شایسته ارائه نمایند.
خلاصه ماشینی:
"(یوسف صانعی، 1382، ج2، ص608) نویسنده دیدگاههای نو در حقوق کیفری اسلام در اینباره مینویسد: درست است که مقتضای اصل، ممنوعیت قضاوت بانوان است، ولی این اصل تا زمانی کارآیی دارد که اطلاقات و عموماتی در این خصوص وجود نداشته باشد تا شک مذکور را برطرف سازد، ولی با عنایت به اینکه در آیات و روایات وارده عمومات و اطلاقاتی وجود دارد که دلالت میکند بر آنکه هر شخصی میتواند متصدی منصب قضاوت شود مگر در مواردی که استثنا شده باشد و این اطلاقات و عمومات مقدم بر اصلند و میتوان با آنها بر جواز قضاوت بانوان استدلال و استناد کرد، از جمله ادلهای که اطلاق دارد روایت ابیخدیجه و مقبوله عمر بن حنظله است که در آن کلمه «من» آمده که شامل مردان و زنان میگردد و اختصاص به مردان ندارد و ذکر واژه «رجل» در روایت ابیخدیجه و نظایر آن قید غالبی است و چنین حکمی موجب تخصیص حکم به مردان نمیشود.
بنابر فرض یاد شده روایت ابیخدیجه نیز استدلالناپذیر میشود، ولی چون فرض این است که آنگونه که بیان شد، هیچ کدام از ادله دو طرف تمام نیست، جواز قضاوت مردان یقینی و جواز قضاوت بانوان مشکوکفیه است، پس باید به اصل مراجعه کرد؛ عدم نفوذ حکم کسی بر دیگری مگر آنکه دلیل، چیزی را از شمول آن خارج کند."