چکیده:
در این مقاله نخست به اجمال از تاثیر و تاثّر شاعران از یکدیگر سخن رفته، و به لزوم بررسی شباهتهای صوری و معنوی آثار آنها اشاره شده است. این تاثیر و تاثر را در شیخ فریدالدّین عطّار، عارف قرن 6 و 7 ه .ق صاحب منطقالطّیر و تذکرهالاولیا، و شیخ محمود شبستری، عارف قرن 7 و 8 هجری صاحب منظومه عرفانی گلشنراز میتوان دید. شبستری از سویی به تتبّع از سخنوران گرانقدری چون عطّار میبالد، و از دیگرسو اخذ مضامین دیگران را همچون استراق سمع دیو از فرشته میداند و مشابهت معانی و مفاهیم را از نوع توارد قلمداد میکند و با اظهار ارادت به عطّار، آثار خود را شمّهای از طبله عطّار میخواند. در این تحقیق، تمام مضامین مشابهی که به نظر شارح گلشنراز، شیخ محمّد لاهیجی رسیده گردآوری شده، و علاوه بر آن در باب اصطلاحات عرفانی همچون وحدت وجود، تجلّی، عشق و فقر و فنا توضیحاتی آمده است که برای شناخت و رفع ابهام ابیات دو شاعر مفید است.
خلاصه ماشینی:
ریتر، ۱۳۷۷: فصل ۲۵) تـا کـه مـی مـانـد ز مـن یـک موی باز نیـست روی آن که بتوان گفت راز (عطار، ۱۳۶۲) چـون نمانم مـن تـو مـانی جـمله پـاک راز من آنگه برون جوشد ز خاک (همان ) تو را غیر از تو چیزی نیست در پیش ولـی کــن از وجود خود بیندیش (شبستری ، گلشن راز: ب ۵۲۲) اگــر در خویــشـتـن گردی گرفتار حـجـاب تـو شـود عالم بیکبار (همان : ب ۵۲۳) همچنین بعضی همانندی های الفاظ و عبارات ، حتی تداخل بعضی از مصر اع های عطار در آثار شبستری ، مشاهده می شود: اگـر خـواهیـم در یک طرفه العین ز کاف و نـون پدید آریم کونین (عطار، اسرارنامه ) تـوانـایی کـه در یک طرفه العین ز کاف و نون پدید آورد کونین (شبستری ، گلشن راز: ب ۳) اگـر شـهـوت نـبـودی در مـیانه نـه مـن بـودی و نـه تو در زمانه (عطار، الهی نامه ) اگـر شـهـوت نـبــودی در میانه نـسـب هـا جمله می گشتی فسانه (شبستری ، گلشن راز: ب ۹۴۵) بـرو سـودای بـیـهـوده مـپیمای مـنـه بـیـرون ز حد خویشتن پای (عطار، اسرارنامه ) مؤثر حق شناس اندر هـمـه جای ز حـد خـویـشـتن بیرون منه پای (شبستری ، گلشن راز: ب ۵۳۵) بیان لاهیجی دربارة تأثیرپذیری شبستری از عطار شمس الدین محمد لاهیجی صاحب «مفاتیح الاعجاز فـی شـرح گلـشن راز»، کـه خود به علو معا نی و فصاحت شیخ عطار ایمان دارد، و در اثنـای کـار، بـه ابیـات و عبارات منتخب از آثار آن بزرگوار استـشهاد مـی کنـد، دسـتگاه وی را در ولایـت و معارف و تحقیقات زیاده از آن می داند که در حد حصر آید؛ و ضـمن شـرح ابیـات فوق گوید که شیخ محمود شبستری «می فرماید که از شعر گفتن ، و الفاظ را در ادای معانی در سلک نظم کشیدن ، ما را عار نیست و به هیچ حال از آن ننگ نمی دارم ؛ چه کاملان که پیش از من و بیش از من بـوده انـد، جهـت تـرویج راه و روش سـالکان طریقت و ترتیب علوم و مکاشفات ارباب حقیقت ، اشتغال به شعر فرموده انـد، از آن جمله قطب العرفاء و المحققین شیخ فریدالدین عطار ـ قدس سره ـ که در صد قـرن هم چو ایشان کاملی مکمل ، مشکل که به ظهور آید، با وجود آن همه کمـالات ، شـعر گفته اند و کتب بسیار به نظم دلپذیر جهانگیر، که از غایـت علـو معـانی و فـصاحت الفاظ و ترتیب ، از شرح و تعریف مستغنی است .