خلاصه ماشینی:
"برای مثال نمایشنامه«شببه خیر دزدمونا»18(صبح به خیر ژولیت)19(1990)نوشته نمایشنامه و رماننویس کانادایی20،آنمارک مک دونالد21اثری (به تصویر صفحه مراجعه شود) فهیمانه در بازنویسی شکسپیر،از نگاه شخصیت اصلی است که به آرامی،شخصیت زن اصلی «مردشدگی»اش را به دلیل دیدگاه فمنیست، رها میکند؛این نمایشنامه،هم اثر شکسپیر را تغییر،و هم گفتوگو با آن را ادامه میدهد.
اغلب فمنیسم،بهطور نقادانه در بالای نظریهء روان تحلیلی قرار دارد و تلاش میکند که طرز تفکرهایی را درک کند که مانع آن شدهاند که زنان،در محور امور قرار گیرند و سپس الگوهای تازهای را به زنان میدهد تا زنان، از محدودیتهایی که ذهنیت پدرسالار،برای آنها ایجاد کرده،رهایی یابند،چنین ذهنیت و بازنماییای از زنان،بیشتر برای نشان دادن زنان به صورت فرصتها و واقعیات اجتنابناپذیر آنان میباشد.
حال سو-الن کیس،نظر خود را در ارتباط با زنان رنگین پوست بیان میکند: (به تصویر صفحه مراجعه شود) از آنجایی که شرح این موقعیت و همچنین پروژه زنان رنگین پوست،به وسیلهء نویسنده سفیدپوست نوشته شده است.
( Christian ) 1988 ) باتوجه به مطالب مختصری که در تقابل با هویت سنتی غربی مردان مطرح شد،هر خواننده یا بیننده تئاتر،ممکن است سؤالاتی از نمایشنامه یا اجرا طرح کند: -چه فرضیاتی،نمایشنامه یا اجرا،راجع به هویت و روابط جنسیتی مطرح میکند؟ -آیا نقش مردان و زنان،در جهت ارائه نقشهای سنتی صورت گرفته است؟آیا انتخاب بازیگران برای نقشها،همسو و یا مخالف فرضیات متن نمایشنامه است؟ -چطور جنسیت خودتان و فرضیات جنسی روی شما تأثیر میگذارند تا شما با این نمایشنامه یا اجرا همدلی و همفکری کنید؟ -آیا شما نمایشنامه یا نمایش را با دیدگاه «پدرسالارانه»یا«زن مرد شده»یا«زن مقاومت کننده»یا..."