چکیده:
همزمان با تحولات وسیع در همه شئون سیاسی – اجتماعی ایران در عصر مشروطه، ادب فارسی نیز از این تغییرات مصون نماند و بر اساس مقتضیات عصر جدید تحولاتی در حوزه صورت و معنا پذیرفت. در بعد معنا و اندیشه، شعر عصر مشروطه، عرصه نگرشها و گرایشهای متفاوت با ادوار گذشته است. از جمله درباره مفهوم وطن درونمایه های گزارش شده حاکی از تحول مفهوم وطن و دگرگونی در مصادیق آن است. گرایش به ایران باستان با نگرشها و گرایشهای متفاوت، از جمله دگرگونیهای فکری شعر این دوره است که بسیاری از شاعران وطن دوست بدان روی آورده اند.
باستان گرایی دارای مبانی و معانی متفاوتی است. گرایش به ادوار باستانی یا گذشته زبان و گریز از هنجارهای کنونی آن، از معروفترین معانی آن است.
باستان گرایان در عین اشتراک در اصل گرایش به ایران باستان، در انگیزه ها متفاوتند. به نظر می رسد برجسته ترین انگیزه های توجه به ایران باستان در شعر عصر مشروطه عبارت است از: احیای هویت ملی، خوش بینی افراطی به ایران باستان، التیام احساس حقارت در برابر بیگانه، اسلام ستیزی، انتقاد از اوضاع و احوال عصر، تحریک غرور ملی و شکست ناپذیری.
خلاصه ماشینی:
"لا جرم بر ما شکست آمد ز گشت روزگار شاه شاهان کشته شد در مرو و باطل ماند کار ایزد احمد را به شوری مرسل و مأمور کرد تا به دستاویز شوری خصم را مقهور کرد (بهار،2831:ص 07-17:نیز ص 94-05 و 771) او در شعر دیگری میگوید: هان ای ایرانیان!ایران اندر بلاست مملکت داریوش دستخوش نیکلاست مرکز ملک کیان در دهن اژدهاست غیرت اسلام کو؟جنبش ملی کجاست؟ برادران رشید!این همه سستی چراست ایران مال شماست،ایران مال شماست به کین اسلام باز،خاسته بر پا صلیب خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب روح تمدن به لب آیت امن یجیب دین محمد یتیم،کشور ایران غریب (بهار،2831:ص 802) هـ)انتقاد از اوضاع و احوال عصر باستانگرایی به منظور اعتراض به ویرانی وطن و نابسامانی امور و انتقاد از علل و عوامل آن، یکی دیگر از انگیزههای شاعران باستانگرا در بخشی از اشعار این دوره است: منم آن کشور جمخیز نریمان پرور که نریمان یل و گیو مرا بود پسر رستم و کاوه و کیخسرو و طوس و نوذر بندهء درگه من بود چو خاقان قیصر هرگز اندیشه نکردم که بدین سوز افتم از چنان روز بگردم به چنین روز افتم (وحید دستگردی،1131:ص 81) علاقه به وطن،هر وطندوست راستینی را از دیدن این همه نابسامانی و ویرانی،به چارهجویی وا میداشت."