چکیده:
مفهوم سیاست از جنجالیترین و پیچیدهترین مفاهیم کلیدی در علوم انسانی است که
اندیشمندان علوم سیاسی در مورد آن اجماع نظر ندارند مهمترین دلیل آن، وجود ابهام
در محتوا و مؤلفهها و پیشفرضهای آن است، زیرا علم سیاست از زیر مجموعههای علوم
انسانی است که همواره با پیش فرضهای خاصی قرین است و لذا هرگونه بحث از اصول و
مبانی علم سیاست مسبوق به نظریه و اعتقادات است، از اینرو تفکیک دانش سیاست از
ارزشها و باورها غیر ممکن مینماید.
بازشناسی مفهوم سیاست از دیدگاههای مختلف هدف مقاله حاضر است.
خلاصه ماشینی:
"بدین دلیل هرگونه تعریف از سیاست ارزش نسبی دارد؛ از اینرو برای تسهیل در آموزش و فهم، آنها را طبقه بندی و نقاط ضعف و قوتشان را بررسی خواهیم کرد؛ ثانیا، هرکس از سیاست مفهوم خاصی را در ذهن دارد؛ برای مثال وقتی که گفته میشود سیاست کشور غلط است یا سیاست کشور سالم است و یا دخالت در مسایل سیاسی در صلاحیت هرکس نیست، منظور از سیاست، دولت است، و یا سیاست یعنی قدرت یا مدیریت و نیز سیاست یعنی دروغ، عوام فریبی و نیرنگ؛ برای نمونه روزنامه لوموند در هفتم سپتامبر 1984 (ششم شهریور 1363) ضمن نظرسنجی از مردم فرانسه اظهار داشت: اکثر مردم معتقد بودند سیاستمداران آنها دروغگو هستند و یا لوتولکونف سردبیر روزنامه ایزوستیا و دبیر کل اتحادیه روزنامهنگاران شوروی در مصاحبهای مطبوعاتی سیاست را اینگونه تعریف کرده است: به نظر من سیاست عبارت است از کارهای شخصی روزمره؛3 ثالثا، تعاریف علوم انسانی برخلاف علوم طبیعی، نسبی و دائما دستخوش تغییر بوده و از ثبات کمتری برخوردارند؛ برای مثال زمانی حکومت پادشاهی بهترین حکومت تلقی میشد، ولی الآن چنین نیست و یا زمانی حکومت دموکراسی بدترین حکومت بود، ولی الآن بهترین محسوب میگردد؛ رابعا، هرگونه تعریف از سیاست مبتنی بر باورها و ارزشهای خاص خودش است، چون دانشهای انسانی مسبوق به پیشفرضها و اعتقادات هستند.
نقد و ارزیابی: این تعریف از چند منظر قابل تأمل است: اولا، تعریف سیاست به مدیریت، اگرچه تا حدی به تعاریف اندیشمندان اسلامی نزدیک میگردد، ولی تعریف سیاست به مدیریت بحران، بیشتر ماهیت محافظه کارانه دارد، چرا که درباره هدایت، سرنوشت و سعادت شهروندان سکوت میکند و صرفا در پی حفظ وضع موجود است و برای آینده معنوی جامعه سیاسی برنامهای ندارد؛ ثانیا، این تعریف مبتنی بر تلقی بسیار خوشبینانه از سرشت و طبیعت انسان است."