چکیده:
چکیدهکاوش از چرایی کیفر در دو حوزه جستوجوی زیرساختها و نیز پیامدهای استوار بر آن انجام میگیرد که از مورد نخستبه مبنا یاد میشود. در حقوق جزا، درباره مبنای مجازات دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که در سیمای رویکردهاییهمچون کلاسیک، نئوکلاسیک، تحققی و دفاع اجتماعی نمایان گردیده است. عدالت مطلق یا اخلاق محوری، آمیزهای ازآن و سودمندی اجتماعی، به کنار نهادن مسئولیت اخلاقی و سرانجام کانون توجه قرار دادن حالت خطرناک بزهکار، بهترتیب، مبانی مجازات در نگرشهای یادشده به شمار میروند. در این نوشتار به چند و چون این مبانی پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"2 گامهای پیموده شده فعالیت این مکتب با سفارشهای آدولف پرینس و در محورهای زیر آغاز گردید: 3 توجه به حالت خطرناک مجرم بهجای مسئولیت اخلاقی او، به کار بستن محکومیتهای سلب آزادی بدون تعیین مدت در رویارویی با این حالت،بهرهگیری از اقدامات پیشگیرانه با همه وسایل ممکن با هدف پدیدار نشدن حالت خطرناک، به کار بستن مجازات تنها در موارد ناکافی بودن چاره اندیشیهای غیر کیفری، از میان بردن زندانهای کوتاه مدت و مداراهای افراطی محاکم،گروهبندی مجرمان به دو دسته عادی و تکراری، جداسازی آنان از یکدیگر و نگهداری گروه نخست در مؤسسههایاختصاصی بر پایه اصول کیفری جدید.
ویژگیها غیر فلسفی بودن و پرداختن به مباحثی چون عدالت مطلق و جبر و اختیار، جای دادن جرم در ردیف پدیدهای انسانی ـاجتماعی و نمودهای شخصیتی افراد و در نتیجه، مخالفت با جای دادن بزهکار در یکی از گروههای از پیش تعیین شده،جوهر قضایی ندانستن جرم و مجرم و رویآورد به شخصیت بزهکار یا دوریگزینی از نگرش قضایی و پیروی ازدیدگاه واقعبینانه در بررسی پدیده جزایی؛ یعنی معیار قرار دادن واقعیتهای درونی به جای رفتار عینی و خارجی تنهادر این بررسی، روا ندانستن ایستایی در پیگرد مجرم پیش از پایان رسیدگی و انجام آن، تا به کار بسته شدن آخرین تدابیرتأمینی درباره وی، موظف دانستن حکومت در هموار کردن راه بازپروری مجرم از راه بهبود شرایط فرهنگی، اجتماعی واقتصادی جامعه از جمله شاخصههای این مکتب به شمار میروند."