چکیده:
نویسنده در این مقاله در پی کالبد شکافی جنبش دانشجویی خارج از کشور، از سال 1342 تا سال 1357 میباشد. وی در ابتدا یک تاریخچه کلی از سیر
پیدایش کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور بیان میکند و در بعضی از موارد به موضعگیریهای این جنبش در مقابل رژیم و روند مبارزات انتقاد مینماید
و با اشاره به رابطه این جنبش با نیروهای مذهبی به رهبری حضرت امام خمینی قدسسره ، نظرات اصلاحی خود را پیرامون این رابطه و شکل ماهوی آن بازگو میکند.
در پایان نویسنده اعتقاد دارد به دلیل عدم شناخت کافی کنفدراسیون دانشجویان از تحولات داخلی در عصر پهلوی دوم، موضعگیریهای این گروه از بنیان
منطقی لازم برخوردار نمیباشد.
خلاصه ماشینی:
"ارزیابی و تحلیل کنفدراسیون از پذیرش حق رأی عمومی و شرکت زنان در انتخابات که در نقد آنها بر «انقلاب سفید» محمدرضا شاه تجسم ویژهای مییابد؛ چگونگی سنجش از روند پیشرفت و تحولات اقتصادی دوران شاه و نیز نحوه برخورد آن سازمان با نیروهای مذهبی و نقش آیت الله خمینی و سرانجام شورش پانزدهم خرداد 1342، هر یک به نوبه خود شاهدی بر این مدعا هستند که جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور، به ویژه واپسین سالهای نظام سلطنت در ایران، با نادیده انگاردن واقعیتهای سرسخت اجتماعی، در حصاری از پیش داوری و حقیقت مطلق گرفتار آمده و خود را در چنبره معیارها و ارزشهای پیش ساخته محبوس ساخته بود.
نفی هر نوع پیشرفت اقتصادی در واپسین سالهای حکومت محمدرضا شاه، بیاهمیت انگاشتن پذیرش حق رأی به زنان و سرانجام نگاه آن سازمان به نقطه نظرهای نیروهای مذهبی در مبارزه با دستگاه سلطنت در ایران که هر یک آیینهای از نبرد میان سنت و تجدد به شمار میآمدند، مباحثی هستند که در ارزیابی از چگونگی شکلگیری و رشد جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور نقشی قطعی بازی کردهاند.
نویسنده مدعی است «تأثیر این جنبش که تحت رهبری کنفدراسیون دانشجویان فعالیت میکرد تا آنجا بود که برخی، یکی از دلایل سقوط سلطنت در ایران را نتیجه اقدامات آن سازمان میدانند» اگر چه این نکته غیرقابل انکار است که تمامی نیروهای اجتماعی در روند سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشتهاند، اما بازیگر اصلی در این میدان نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت بود، چه اینکه اگر این نیروها محرک و پویا نبودند، روند حاکم بر تحولات پهلوی بهسوی تثبیت پایههای نظام سلطنت پیش میرفت."