خلاصه ماشینی:
"1. سیاست صلحگرایی نهادینه: امام خمینی(ره)معتقد بودند که اسلام،اصل را بر صلحطلبی قرار داده است اما تحقق این مهم را بدون پیشبینی تمهیدات و سازوکارها و ضمانتهای اجرایی لازم،مفید نمیداند لذا در صورتی صلحگرایی میتواند منجر به تحقق صلح و ثبات پایدار در جهان باشد که ملتها به قراردادهای فیمابین و عرف بین المللی پایبند و بر ضرورت رعایت اصول و قواعد بشری التزام عملی داشته باشند.
نتیجهگیری: با عنایت به آنچه گذشت،امام خمینی(ره)را میتوان یک آرمانگرای واقعبینی دانست که در عین اعتقاد به ضرورت اصلاح وضع موجود و تبیین حکومت جهانی مطلوب و مورد نظر خود،حفظ وضع موجود براساس نظمی قانونمند را به عنوان ضرورتی اولیه میپذیرفتند و با توجه به قایل شدن این ماهیت بینابینی برای ساختار و کارکرد نظام بین الملل، راهکارهایی را در سیاست خارجی برای تلفیق ایدهآلیسم و رئالیسم فراروی زمامداران قرار میدادند.
این مهم را در بعد نظری با پیوند سیاست داخلی و سیاست خارجی و تأثیرپذیری هرکدام از یکدیگر،امتزاج ژئواستراتژی و ایدئواستراتژی،تلفیق عقلگرایی و اخلاقگرایی، مبارزه با سیطرهجویی استکبار به منظور نضج قدرتهای متوسط در جهان و تلفیق قدرت معنوی و قدرت مادی به منظور پرهیز از تکیهی یکجانبه بر قوای قهرآمیز و وحشت از مورد اهتمام قرار میداد و در بعد عملی بر سیاست صلحگرایی نهادینه،سیاست همکاری منطقهیی و فرامنطقهیی برمبنای احترام متقابل و رعایت حقوق یکدیگر،سیاست موازنهی حقوقی- قدرتی،کاربرد زور در صورت وجود محملی مشروع و وحدت جهان اسلام و اتحاد کشورهای اسلامی به عنوان سیاستی مابین خودگرایی مقدس دولتها و جهانگرایی عاری از مرزهای ملی(که نوعی سیاست کنفدرالیستی یعنی پیروی دولتها از مجموعهی قوانین واحد،شفافیت مرزها و تحقق حاکمیت نسبی دولت-ملتها تلقی میشود)تأکید مضاعف مینمود."