چکیده:
انسان، به لحاظ محدودیتهای معرفتی خود، قادر نیست کمال خود را در همه جهات
تشخیصدهد؛ لذا خداوند متعال، «وحی» را به عنوان ابزار شناخت و معرفت، در اختیار بشر
گذارده است.
برخی، وحی را تجربه شخصی بشر پنداشتهاند. این نوشتار در صدد اثبات این نظر است که وحی،
منشأ الهی دارد؛ نه این که یک تجربه بشری باشد. پس در واقع، پیغمبر صلیاللهعلیهوآله تابع وحی است؛ نه این
که وحی، تابع پیغمبر صلیاللهعلیهوآله باشد.
خلاصه ماشینی:
"به طور خلاصه باید گفت در اینکه تجارب دینی از هر سنخی که باشند، میتوانند معارفی شخصی را بهدنبال داشته باشند، تردیدی نیست و همچنین در اینکه این معارف ممکن است مقدس و قابل احترام باشند؛ اما به طور یقین باید گفت معارف بدست آمده از این تجارب، هرگز از ضمانت صحت بالایی برخوردار نیستند و ممکن است توهمات شخصی باشند؛ با این حال، آیا میتوان معارف اینگونهای را مبنای اعتقادات ودین قرار داد؟ آیا تجربه گرایی میتواند همانند وحی، انسان را به کمال ابدی برساند؟ به نظر میرسد جایگاه تجربهگرایی، هرگز قابل قیاس با جایگاه وحی الهی نخواهد بود.
) هدایت بشر معرفی میکند «قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدی و بشری للمسلمین » (2) چگونه احساسات درونی پیغمبر میتوانند سعادت بشری را نتیجه دهند؟ روشن است که چنین نیست؛ زیرا اگر منبع هدایت، نفس پیامبر باشد، این پرسش مطرح میشود که معیار هدایت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله چیست؟ اگر معیار، خواست و اراده پیامبر باشد،این صحیح نیست؛ چون اراده و احساس شخصی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نمیتواند انسان را به سعادت برساند و اگر معیار، اراده خداوند متعال باشد، چگونه این معیارها را شناسایی کنیم؟ پیغمبر صلیاللهعلیهوآله ، زمانی میتواند از منبع فیض الهی برخوردار شود که خداوند متعال، محور هدایت را در اختیار ایشان قرار دهد و قطعا این معیار دوباره نمی تواند تجربه های شخصیپیامبر (ص) باشد."