خلاصه ماشینی:
"2 پوپر بحث خود را با گفته سقراط شروع میکند که:من هیچ چیزی نمیدانم همه ما هیچ چیزی نمیدانیم معرفت علمی که مشکوک به اوضاع و احوال بستگی دارد مردم وقتی میگویند میدانم آنقدر ما هم در معنای که در نظر دارند معرفت و شناخت ندارند به نظر پوپر نظریه علمی بهترین چیزی است که در اختیار ما است بخاط اینکه بسیاری از نظریات مهم قابل آزمایش هستند اما نظریههای عملی همه قابل آزمایش و اندازهگیری و قابل رد هستند اگر این کوششها به خوبی انجام شود به حقیقت میرسد پوپر ضمن رد علم گرای میگوید مشخصه علمگرای اعتقاد و ایمان به علم است علمگرای خاص دانشمند نیست دانشمند واقعی نباید به نظریه خود ایمان داشته باشد بلکه باید نسبت به آن موضعی انتقادی بگیرد بین علم و علمگرای اختلاف وجود دارد علمگرا کسی است که چیزی از علم سرش نمیشود آگاهی به این جهل-مهم است زیرا باعث اخلاقی مبتنی بر شناخت میشود که حرف آخر را زده وجود ندارد همه ما دائما مرتکب اشتباه میشویم و اقرار به این امر از نظر اخلاقی و سیاسی مهم است زیرا باعث روش ضد قدرت و ضد توتالیتر اتخاذ کنیم برخورد علمی برخوردی انتقادی است به دنبال تأیید نمیرود و تجربیات اساسی را میجوید که ممکن نظریات مورد آزمایش را باطل نماید ولی هرگز نمیتواند قطعیت آن را اثبات نماید روند فراگیری جنبه تکراری ندارد هرچند به زمانی نیاز ندارد و اغلب مستلزم نوعی فعالیت یا کوشش از جانب بدن است و به همین جهت هم متضمن اوضاع و احوالی است که معمولا به آن برمیخوریم."