خلاصه ماشینی:
"46 البته این پاسخ شبیه نقد ناردین است به ویژه اینکه: الف:وظیفهشناسی فرد محور گیسن «خیر»ی کلی را در مورد جامعه مسلم فرض میکند که به استقلال و حقوق افراد احترام میگذارد؛ ب:اما در مورد«هرگونه جایگاه برای تأمل معقول در مورد تمایز کیفی«خیر»(مانند احکامی در مورد«خیر»و زندگی عادلانه)، وظیفهشناسی سوژهگرای انسانی گیسن هیچ راهی برای شفافسازی پاسخ ریشهای بسیاری از سؤالات باقی نمیگذارد»:چرا باید نظریهای که موجد شأن و حقوق بنیادین انسانی است،مورد پذیرش ما قرار گیرد؟ اکنون بار دیگر نکات تیلور دربارهی نظریهپردازی اخلاقی مدرن،جالب به نظر میرسند:هرچه انگیزههای نظریههای کنش اجباری5را(که نیچه از آن با عنوان«تبارشناسی» یاد میکند)بیشتر مورد بررسی قرار دهیم، عجایب بیشتری آشکار خواهد شد.
مثلا ممکن است لینکلتر حق داشته باشد چنین نتیجهگیری کند که الزامات ما مقدم بر حکومت هستند؛اما در برابر این پاسخ چه میتوان گفت که مفهوم زندگی خوب ضرورتا مقدم بر مفهوم الزام است؟دیگر اینکه نقطه ضعف فلسفه اخلاق کانتی(یا گونهی هابرماسی آن(و مآلا گونهی رالزی آن)تنها این نیست که در مورد واگذاری به یک صورتگرایی پوچ خود را به خطر میاندازند(انی همان نقطهی ضعفی است که لینکلتر به آن اشاره میکند)،73بلکه به این سؤال نیز نمیتواند نیز پاسخ دهند که چرا باید بدون فرض مفهومی از«خیر»به الزامات خود احترام بگذاریم.
برای بحث بیشتر در مورد قوتها و ضعفهای اخلاق پسامدرن نگاه کنید به: fo gnirutcurtseR ehT",dlefueN kraM egdirbmaC,"yroehT snoitaleR lanoitanretnI evif retpahc,5991,sserP ytisrevinU همچنین بنگرید به: lacitirC tuobA lacitirC s'tahW",dlefueN."