خلاصه ماشینی:
"دو مقالهی بعدی به همگرایی و واگرایی در دوران جنگ سرد میپردازند؛با این تفاوت که ژان-ماری گنو3این مسئله را در چارچوب رهیافت جهانی شدن بررسی میکند و رابرت کوپر4با رهیافت سنتی دولت-ملت به آن میپردازد.
گنو در مقالهاش با عنوان«جهانی شدن و تجزیه»بر آن است که درپی تحولاتی که به آزادسازی اقتصادی در دوران جنگ سرد انجامید،جهانی شدن و تجزیه به منزلهی دو وجه عمدهی نظام نوین بین الملل جایگزین مفاهیم سنتی شرق و غرب شد؛هرچند که امروزه جهانی شدن به گونهای روزافزون با «آمریکایی شدن»5فهمیده میشود.
را مورد اشاره قرار میدهد و رفع آنها را نیازمند همکاری و همبستگی جامعه بین المللی در چارچوب حکومت فراگیر عالمیان11و نه حکومت جهانی21برپایهی استراتژی صلح برای تحکیم دموکراسی و پیشگیری از چالشها میداند.
به نظر آنها اگرچه دموکراتیزه شدن و ثبات با سطح معینی از درآمد سرانه ارتباط دارد اما با توجه به محدودیتهای تجارت آزاد برای کشورهای جنوب،حدی از گشودگی اقتصادی که رشد را تقویت کند و کشورهای توسعهیافته نیز بتوانند تعهداتشان را به تجارت آزاد حفظ کنند،مناسب است.
این همان مسئلهای است که در کانون توجه سیاست پسامدرن برای تغییر شکل سرزمینی واحدها قرار دارد و راگی در قالب بحث نهادی شدن و یانگ52در چارچوب بحث رژیمهای بین المللی بر آن تأکید دارند(راگی، 0002:79-271؛و یانگ،3891:311-79).
کیم،نقش نهادهای اقتصاد بین المللی را به خوبی بررسی کرده و کاپستین و لاندا نقد جالبی بر مشکلات اقتصادی سر راه گسترش دموکراسی ارائه نمودهاند که در مجموع،انتقاد آنها در قالب نیاز به گسترش بیشتر سیاستهای رفاهی موجه نشان میدهد."