چکیده:
دهء علم ابژکتیو غلبه کرد و علم ابژکتیو به کلیات ریاضی غیر قابل شهود تعدیل شد.از این رهگذر قواعد ریاضی با محتوای منطقی به صورت قانونمندهای طبیعت ریاضی تنظیم شد.از آنجا که محتوای منطقی این قواعد ریشه در زیست جهان دارد،نمیتوان گفت قواعد علمی، هرچند هم که شهودناپذیر باشند،به هر تقدیر،این قواعد تجربه میشوند؛بنابراین نظر هوسرل در مورد تجریهناپذیری علوم ناکافی و ناتمام است.
خلاصه ماشینی:
"این تحلیل از دیدگاه پدیدارشناسی هوسرل اینگونه قابل تفسیر است که زیستهای خام جهان زندگی به خصوص اعتبارات پیشمنطقی موضوع تأمل قرار گرفته،پس از نوعی تقلیل و پالایش به صورت ابژههای قصدی با ویژگی بدیهی ظاهر شده،بنیادهایی برای استقراء و استنتاجات بعدی و توسعه علوم واقع میشوند.
بنابراین به منظور درک ماهیت علوم علوم ابژکتیو ضروری به نظر میرسد پرسیده شود،منظور از تأسیس علم چه بوده است؟ هوسرل در بررسی تفاوت میان علم عامه یا همگانی (Science in general و علم ابژکتیو مینویسد:آیا زیست جهان به تنهایی چیزی نیست که ما آن را میشناسیم و همیشه در همه زندگی آن را یقینی میگیریم.
حال اگر چیزی بیشتر میتواند باشد و باید[کمال فرهنگی]به انجام برسد و اگر فرض میشود معرفت علمی باید موفق شود،آیا این معرفت،چیزی جز آنچه که علم ابژکتیو در نظر دارد و به هر طریق آن را انجام میدهد میتواندباشد؟آیا معرفت ابژکتیو به تنهایی معرفت علمی نیست،زیرا معرفت ابژکتیو مبتنی بر ساختار معرفتی است که برای هر شخص،با کلیتی نامشروط معتبر است؟و با این حال با بیانی متناقضنما،نظر خویش را[بنیادی بودن علم زیست جهان] تقویت کرده و اجازه نمیدهیم....
124) با توجه به روح کلی اندیشه هوسرل به خصوص براساس کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی (The Crisis of European sciences and Transcendental phenomenology) نقل قول فوق اینگونه قابل تعبیر علوم است که خاستگاه نظم علمی حاکم بر علوم ابژکتیو زیست جهان است و این علوم معنی کلیاش را از ایدهء حقیقت در زیست جهان کسب میکند و از طریق زیست جهان قابل فهم میگردد.
تصدیقپذیری هر نظریه علمی در زیست جهان دلالت بر تجربهپذیر بودن آن دارد و معنی این سخن آن است که ایدههای علم ابژکتیو پیشاپیش تجربهپذیر فرض شدهاند."