چکیده:
مسألهء علم الهی،یکی از مسایل مهم فلسفی و کلامی است که فلاسفهء اسلامی خردورزی را در آن به اثبات رساندهاند؛ولی چون روش آنان این بوده که در سخنان پیشینیان خود،اشکالتراشی و نکتهسنجی کنند و پس از تخریب از طریق اشکالها،به بازسازی و یا نوسازی نظام فلسفی و یا قواعد عقلی بپردازند.ابن سینا صور علمی را در علم باری تعالی به غیر مطرح نموده و خواجه نصیر طوسی با اشکالات متعددی این صور مرتسمه را مورد انتقاد قرار داده است.صدر المتالهین صور مرتسمه را دارای اشکال میداند ولی در مقام دفاع از ابن سینا برآمده و به اشکالهای طوسی پاسخ گفته است.این مقاله در پی تحلیل عقلی و پاسخ صدرا به اشکال اول طوسی بر ابن سینا برآمده است.
خلاصه ماشینی:
"در غیر این دو صورت اجتماع قابل و فاعل محال نیست و مقصود از کلام شیخ مطلق عروض لزومی است که اعم از عروض حلولی است که خواجه عروض را بر آن تفسیر نموده است و بر خواجه است که اثبات کند مقصود بو علی از عروض،عروض حلولی است؛و بنابراین،هیچیک از دلایل مشهور،دلالت بر بطلان قابل و فاعل بسیط نمیکند؛مگر این که از دو قسم مذکور باشد و فقط در این دو صورت است که قابل و فاعل بودن بسیط،محال میشود و منظور شیخ چنانکه از کلماتی که در تعلیقات تصریح مینماید؛ غیر از این دو قسم است،چون وی ذکر نموده است که جهت قبول و فعل در لوازم ذاتی اشیاء متعدد و مختلف نیست مثلا لازمه انسان قدرت بر خندیدن است و از جهت دیگر انسان قابلیت خندیدن دارد و همینطور صور علمیه که لوازم نفس هستند و خود نفس مصدر آنهاست هم ایجاد میکند و هم قبول مینماید؛به خلاف سفیدی جسم که سفیدی از خارج بر آن واقع شده باشد که خود جسم نمیتواند هم فاعل باشد و هم قابل آن؛و در اینجاست که اتحاد قابل و فاعل محال لازم میآید و همین اتحاد است که طوسی محال بودن آن را وسیله برای رد کلام ابن سینا قرار داده است و حال آنکه منظور شیخ این قسم نیست؛بلکه همانند لوازم نفس«فیه»به معنای«عنه»است و موجود فیه یعنی موجود عنه،در حقیقت علم حق تعالی که حضرتش را موصوف به عالمیت به این صور میکند،چون از او صادر شده است،فیه و عنه یکسان است نه این که علم از خارج بر او وارد شده باشد قابل و فاعل اینجا یکی است زیرا از همان جهت که قابل است،فاعل است و این در تمام بسایط گسترده و شمول دارد."