چکیده:
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی است که به لحاظ تأثیرگذاری بر اعضای خود و نیز بر سطوح مختلف جامعه،از جایگاه ویژهای برخوردار است.همانطور که میدانیم عامل پیدایش خانواده ازدواج سات.پس سلامت جامعه و خانواده وابسته به ازدواجی سالم و پردوام است.بنابر این پرداختن به موضوع ازدواج و موانع و مشکلات بر سر راه آن،به عنوان یک مسألهء اجتماعی نیازمند تحقیق و بررسی است.در این مقاله نیز که برگرفته از پژوهشی تحت عنوان«بررسی دلایل و آثار افزایش سن ازدواج دختران در روستاهای شهرستان آشتیان در سال 1385»است،سعی میشود با رویکردی تحلیلی- انتقادی به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بالا رفتن سن ازدواج دختران روستا و آثار ناشی از آن پرداخته شود.چرا و چگونه زندگی در این محیط روستایی و مشکلات اجتماعی ناشی از آن مانند فقر اقتصادی و بیکاری،به مهاجرت،ازدواج و سکونت دائم پسرهای روستا در شهرها و عدم تعادل جنسی در روستا منجر میشود؛به نحوی که باعث افزایش تعداد دختران مجرد ساکن در روستا و تأخیر در سن ازدواج آنها شده و ممکن است افزایش آسیبها و انحرافات اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"چرا و چگونه زندگی در این محیط روستایی و مشکلات اجتماعی ناشی از آن مانند فقر اقتصادی و بیکاری،به مهاجرت،ازدواج و سکونت دائم پسرهای روستا در شهرها و عدم تعادل جنسی در روستا منجر میشود؛به نحوی که باعث افزایش تعداد دختران مجرد ساکن در روستا و تأخیر در سن ازدواج آنها شده و ممکن است افزایش آسیبها و انحرافات اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
هدف از این مقاله،شناخت عوامل اجتماعی مؤثر بر بالا رفتن سن ازدواج دختران روستا و آثار ناشی از آن است؛یعنی در این مقاله بررسی میشود که چرا و چگونه زندگی در محیط این روستا و مشکلات اجتماعی ناشی از آن مانند فقر اقتصادی و بیکاری،به مهاجرت،ازدواج و سکونت دایم پسرهای روستایی در شهرها و عدم تعادل جنسی در روستا منجر شده است؛ به نحوی که افزایش تعداد دختران ساکن در روستا و تأخیر در سن ازدواج آنها و افزایش آسیبها و انحرافات اجتماعی را به دنبال داشته است.
بنابر این براساس آنچه از تلفیق نظریههای تالکوت پارسونز،ماکس وبر و رابرت کی مرتن به دست میآید،میتوان نتیجه گرفت که در روستاهای ایران امکان دستیابی به راهها و وسایل مورد نیاز در جهت وصول به ازدواج کم است و در بین هدف و راههای رسیدن به آن گسست قابل تأملی ایجاد شده است که در میان دختران و زنان نمود ویژهای یافته است؛چرا که زنان جامعه روستایی به دلیل نداشتن استقلال و آزادیهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه مردسالار و پدرسالار حاکم بر جوامع روستایی امکان تصمیمگیری مستقل را کمتر داشته و بیشتر در قلمرو همنوایان و رسمگرایان و منزویان جامعه قرار میگیرند."