خلاصه ماشینی:
"از این روی, در این نوشتار نگاهی داریم به این مسأله مهم که آیا اصل نخستین, داشتن رابطه با کشورهای غیر اسلامی است و مسلمانان و کافران درچارچوبه ای شناخته شده و با نگهداشت حدود و شرایطی که در فقه معین گشته است, می توانند به سرزمین یکدیگر رفت وآمد داشته باشند؟ یا آن که اصل اولی بر نداشتن رابطه است؟ به عبارت دیگر, آیا روابط جهان اسلام با دیار کفر باید براساس دشمنی و جنگ و مبارزه استوار باشد و جز در موارد استثنایی و آتش بسهای موقت و یا مبادله پیکها و پیامها, همیشه باید حالت جنگ برقرار باشد؟ یا آن که بر عکس, اصل بر دشمنی و مبارزه نیست, اصل اولی و سنگ بنای زندگی با غیر مسلمانان برداشتن رابطه است و قاعده اولی بر سلم و زندگی مسالمت آمیز استوار است؟ اگر امنیت, عدالت, آزادی عقیده برای مسلمانان فراهم باشد و کافران متعرض مسلمانان نگردند و به سرزمینهای آنان تجاوز نکنند و توطئه و فساد و فتنه انگیزی نداشته باشند, می توانند زندگی عادی خود را داشته باشند و با مسلمانان رابطه برقرار کنند؟ در مسأله دو دیدگاه کلی وجود دارد: 1 ـ اصل برداشتن رابطه و زندگی مسالمت آمیز است.
البته بی گمان که (کفر) و (شرک) ستمی بزرگ بر بشر است و اسلام بر اساس دعوت به توحید و یکتاپرستی می خواهد بشر را از مهلکه کفر و شرک نجات دهد و ریشه کفر و شرک را بخشکاند, ولی این سخن به معنای آن نیست که (کفر) و یا (شرک) به تنهایی و بدون تجاوزگری به مسلمانان و نیز بدون فتنه گری و تنها به خاطر کافربودن سبب آن است که رابطه مسلمانان با آنان دشمنانه و براساس جنگ استوار باشد یا چنانکه از برخی آیات و روایات استفاده می شود, افزون بر کفر انگیزه های دیگری نیز برای واجب بودن جهاد با کافران باید باشد."