چکیده:
ارتکاب جرایم خود در جامعه از این نظر دارای اهمیت میتواند باشد که اغماض حکومت در واکنش نسبت به اینگونه جرایم شاید در درازمدت باعث بوجود آمدن نوعی احساس بیتکلفی و عدم پایبندی به ارزشها شده و از رهگذر این بینظمی،موجبات ارتکاب جرایم بزرگتری را فراهم خواهد کرد.ارتکاب گسترده این جرایم سبک در کلان شهرهای بزرگ و خسارات کلان ناشی از آنها سبب گردید که در دهه 90 میلادی جرمشناسان آمریکایی به بررسی جرایم خرد و تأثیر آن بر سطح کیفی زندگی شهری بپردازند.حاصل این مطالعات نظریهای بود که به نام«پنجرههای شکسته»در آمریکا معروف شد و با اندکی تأخیر،مدل اروپایی آن در قالب«راهبرد تسامح(تحمل) صفر»با جدیت در اروپا دنبال گردید.پرسش مطرح شده در این مقاله این است که راهبرد ج.ا.ایران در قبال جرائم خرد از چه ویژگیهایی برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار،دو نظریه مشهور جرمشناسی که بیانگر جنبشهای بازگشت به شدت و حتمیت و قطعیت در پاسخ به رفتار مجرمانه است را بررسی نموده و به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که آیا این تئوریها را میتوان بعنوان یک سیاست جنایی برای یک حکومت پذیرفت یا اینکه صرفا بعنوان یک سیاست پلیسی-اجرایی با ویژگی موقتی و زودبازده بودن،قابل پذیرش هستند؟به تبع این پرسش، سؤال دیگر که از حوصلهی این مقاله خارج است و پژوهشی دیگر میطلبد این است که آیا اقدامات نهاد عدالت کیفری ایران و کنشگران(پلیس و قضات)در سالیان اخیر،نظیر استفاده حد اکثری از ظرفیتهای حقوق کیفری و جرمانگاریهای تقنینی و فرو تقنینی در طرح ارتقاء امنیت اجتماعی از این دو نظریه الهام گرفتهاند یا این قبیل طرحها صرفا انطباقی تصادفی با این دو نظریه میباشند و اینکه آیا سیاست تقنینی و قضایی ایران به سمت تقویت بعد پیشگیری و اصلاح و درمان میرود یا به سوی سختگیری و احیای جنبههای حد اکثری از ظرفیتهای حقوق کیفری؟اینها سؤالاتی است که در قالب این نوشتار به آنها پاسخ خواهیم داد.
در این قسمت به انتقادات وارده بر نظریه تساهل صفر میپردازیم: -ارائه آمار مبنی بر کاهش نرخ بعضی از جرایم مورد برخورد در شهر نیویورک به دنبال استقبالی که از اجرای نظریه در متروهای این شهر صورت گرفته بود بعدها با تردیدها و انتقاداتی مواجه شد از جمله اینکه گفته شد که اجرای این سیاست پلیسی منجر به جابجایی جرم2از زیر زمین به روی زمین و در سطح شهر شده است."