چکیده:
ذایت لین،از پرآوازهترین و پرنفوذترین شارحین نظریههای جامعهشناسی غرب بر آن است که نظریهء مید در باب مفهوم خود و کنش دارای دو وجه ساختمندی و دیالکتیکی است.این مقاله با تأکید بیشتری بر این مطلب و همآوازی با رأی ذایت لین درصدد است تا با تکیه بر نظریه و آرای مید در: «ذهن،جامعه و خود»و نظریهء«حال»وی تنها ویژگی دیالکتیکی آن را مورد بررسی و بازنگری قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"این نظریه که بر فلسفهء حال2«مید» استوار است تبیینکنندهء جریانی است که انسان در آن،و به مدد آن قادر است خود را در برابر گذشته و آینده،در آئینههای دیالکتیکی خود و خویش قرار دهد،تقابل معانی اعیان را به شمار آورد،نتایج انجام هرکدام را بسنجد و دربرابر این معانی ساختی جامعه و به سوی آنها کنش کند.
» (Zeitlin,Ibid,229) خود در این میان معانی موجود را تجربه کرده و به خویشتن خویش بازمیتاباند،نشان میدهد و از تجربهء خود در خلال زندگی اجتماعی نیز موضوعی میسازد که به معنای بلومری قابل اشاره بوده و بتوان در برابر آن قرار گرفت.
V. Francis,1998,129) ذایت لین با طرح اهمیت کار مید در پیروزی نهائی بر دوگرائی دکارتی ذهن و عین به اهمیت کاربست تحلیل دیالکتیکی خود و کنش در نظریهء مید اشاره میکند:«با شروع مطالعه"ذهن، خود و جامعه"و توجه بیشتری در خلال کار وی میتوان فهمید که مید یک وظیفهء مهم را به انجام رسانید:پیروزی بر دوگرائی سنتی به کمک مفهوم رابطهء دیالکتیکی انسان و انسان،و انسان (Zeitlin,Ibid,220) ذایت لین در شرح نهایی خود اعلام میکند که«آخرین چارهای که مطرح میکند بر این نکته تکیه دارد که ماهیت خود که وحدتی فرآیندی و دیالکتیکی دارد انسان را در ساخت کنش توانایی میسازد،به شیوهای که معانی آن را به خود بازنموده و براساس چنین بازنمائیای بتواند کنش خود را بازسازی کند."