خلاصه ماشینی:
"ایدئولوژی در عاملترین معنای خود تعلق به جهان زندگی دارد،یعنی هر موجود زنده از آنجا که موجودی است پرشونده و تهیشونده و همیشه نیازمند،موجودی است با ریشه و دستها و پاها و چشمها و بالهای خویش رو به عالم بیرون و جستوجوگر برای آنچه نیازهای او را برمیآورد و هستی او را پایدار میدارد و او را از خطر ایمن میکند؛اینچنین موجودی همواره پیرامون خویش را از دیدگاه خویش مینگرد و معنا میکند و«دادههای حس»،دادههای چشم و گوش و دست و زبان،در دستگاهی درونی تحلیل و ترکیب و معنادار میشود؛دستگاهی که به او میگوید:«این خوراک است؛این خطر است؛این سودمند است؛این زیانمند است؛این نه سودمند است نه زیانمند.
پس،به این اعتبار،«ایده»ها،یعنی«دیدار»( Eideos )اشیاء آن صورت کلی و اجمالی از ارزش و معنای چیزها هستند که بر حسب تجربههای پیاپی و بیشمار بر لوح ضمیر موجود زنده نقش میبندند و رابطههای دوسویه میان موجود زنده و چیزها برقرار میکنند که از سویی ساخت زیستی و نیازهای زیستی موجود زنده و از سوی دیگر چند و چون هرچیز تعیینکنندهء چگونگی این«ایده»است و از آنجا که ساختهی زیستی و نیازهای زیستی گوناگون و بیشمارند،«ایده»ها نیز به همان نسبت گوناگون و بیشمارند و آنچه بشر در زیر یک نام قرار میدهد و ایدهای ثابت و ازلی را از آن مراد میکند،جز ایدهای بشری از آن چیز نیست و آن همانی( Identity )منطقی که منطقیان در پی آنند جز«همانی»هرچیز برای بشر نیست و در«عالم خارجی»یک و همانی در کار نیست،بلکه هرچیز بر حسب وضع خویش نسبت به نگرندهی خویش چیزی است(یعنی دارای ارزش و معنا،و در نتیجه«ایده»ی ویژهای است)و در وضع دیگر باز نگرندهء دیگر چیزی دیگر و ایدهای دیگر."