چکیده:
نوشته حاضر گزارشی از گفتوگو با رضا اکبریان درباره استقلال فلسفه مشائین
در دوره اسلامی از فلسفه یونان است. ایشان در این گفتار به نکاتی اشاره و تصریح نمودهاند
که از جهاتی قابل نقد و بررسی است که مورد اشاره قرار میگیرد. نکاتی مثل، وجوه تمایز
فلسفه اسلامی (مشائین) از فلسفه ارسطو، نوآوریهای فلاسفه اسلامی، تعامل فلاسفه
اسلامی با قرآن و معارف اهل بیت علیهمالسلام .
خلاصه ماشینی:
"یا اینکه وقتی میگوییم فیلسوفان ما مثل فارابی، ابن سینا و بعد از اینها ملاصدرا از قرآن و روایت اثر پذیرفتهاند، منظورمان این نیست که، عین فلسفه اینها در قرآن و روایات است، بلکه فیلسوف کسی است که، میخواهد تفکر داشته باشد، بیندیشد، یک سری مسائلی برایش مطرح است، برای تبیین فلسفی این مسائل به تأسیس و ارائه اصول فلسفی میپردازد، او در تأسیس چنین اصولی، میتواند تأثیرپذیر از قرآن و روایات و از فیلسوفان قبل از خودش باشد.
در تأسیس اصول، وقتی که فارابی، تمیز وجود و ماهیت را مطرح میکند و از آن به تمایز واجب و ممکن منتهی میشود، او در این اصول از آیات و روایات اثر پذیرفته است، اما نه اینکه این اصول عینا در قرآن وجود دارد، قرآن کریم وقتی که بحث خالقیت و علم خدا را مطرح میکند و میفرماید: «لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السماوات و لا فی الأرض»، یعنی مثقالی و ذرهای در آسمان و زمین از علم خدا مخفی نیست، فیلسوفی به نام فارابی پیدا شده، فلسفه ارسطو را خوانده و دیده که اصلا در چنین فلسفهای، تبیین فلسفی علم به غیر ارائه و علم به جزئیات مطرح نشده، لذا نمیتواند این فلسفه را بپذیرد، ناچار است اصولی را در فلسفه خودش تأسیس کند و آنها را مبنا قرار دهد که، بر اساس این اصول، چنین مسائلی به طریق فلسفی تبیین شود، اما نه اینکه کاری کلامی انجام دهد و از فعالیت فلسفی فاصله بگیرد."