خلاصه ماشینی:
"اما-آیا چنین توصیفی کاملا دور از انصاف نیست؟آیا من واقعیت را با کاربرد واژگانی تحریف کننده و مغرضانه به صورتی مخدوش ارائه ندادهام؟آیا نباید وضعیت را به نحوی کاملا متفاوت توصیف کنیم؟گفتم که علم بسیار خشک و قالبی شده است،و دیگر ابزاری برای تغییر و رهایی نیست،بدون آنکه اضافه کنم علم به حقیقت یا لااقل به بخش مهمی از آن دست یافته است.
زیرا وقتی حقیقت را کشف کرده باشیم-چه چارهای برای ما وجود دارد جز تسلیم شدن به آن؟ این جواب پیش پا افتاده هر چه باشد حرف تازهای نیست و هر وقت ایدئولوژی معینی میخواهد ایمان پیروانش را تقویت کند بدان متوسل میشود.
اگر برای این کار دلیل بیاورند که علم به حقیقت رسیده است و اکنون به ناچار از آن تبعیت میکند،آن گاه خواهم گفت که به جای کشف چنین هیولایی و سپس تبعیت از آن،چه بسیار کارهای بهتر که میتوان انجام داد.
همچنین درست است که پدیدههایی از قبیل تلهکینسیس و طب سوزنی ممکن است عاقبت جذب بدنهء علم شوند و در نتیجه پدیدههایی«علمی»خوانده شوند،لیکن این امر فقط پس از مقاومت در طی دورهای طولانی رخ میدهد،دورهای که در طی آن علمی که هنوز شامل آن پدیدهها نیست تلاش میکند تا بر آن اشکال زندگی که چنین پدیدههایی را در بر میگیرد چیره شود.
علم غالبا منظم عمل میکند،ولی ایدئولوژیهای دیگر نیز چنین میکنند(کافی است که به اسناد مباحثات عقیدتی بسیاری که در تاریخ کلیسا صورت گرفته است مراجعه کنید)و،افزون بر این،قواعد معین و مسلطی وجود ندارند که رعایتشان در هر موقعیتی الزامی باشد."