چکیده:
پیدایش علم کلام در تاریخ اسلام به دلیل عوامل داخلی و خارجی بوده و همین عوامل
همواره باعث پویایی این علم بودهاند. همراه با ظهور علم کلام به تناسب تعدد آراء و
عقاید کلامی، فرقههای متعدد و متکلمین زیادی ظهور کردهاند که بعضی از آنها به
لحاظ ارائه عقایدی خاص و نیز تسلط به مباحث کلامی و توانایی پاسخگویی به شبهات
مخالفین، از اهمیت ویژهای برخوردارند. از جمله این فرقهها معتزله و از جمله
متکلمین برجسته، قاضی عبدالجبار همدانی است. وجه ممیزه این فرقه کلامی روی آوردن
به تفسیر عقلانی آموزههای دینی، اعتقاد به آزادی اختیار انسان، عقیده به حسن و قبح
عقلی و اعتقاد به عینیت ذات و صفات خداوند میباشد.امروزه گروهی از نواندیشان اسلامی، عمدتا در کشورهای عربی به این جنبه مهم کار
معتزله یعنی رویکرد عقلانی به مبانی دینی توجه کرده و ضمن الگوبرداری از آن سعی در
حل مشکلات و معضلاتی دارند که اسلام در مواجهه با مدرنیته با آنها روبرو شده است.
ظهور نومعتزلیان همزاد با آراء و اندیشههای محمد احمد خلف الله و پیروان او در مصر
میباشد. حسن حنفی شاگرد احمد خلف الله، در میان معتزلیان معاصر تنها کسی است که به
جمعآوری و بررسی آراء کلامی به صورت مدون و منسجم پرداخته است. لذا میتوان آراء
او را بعنوان نماینده معتزله جدید در مقایسه با آراء عبدالجبار همدانی بعنوان
نماینده معتزله قدیم قرار داد و از این راستا به چگونگی رابطه این دو گروه معتزلی
پی برد.
خلاصه ماشینی:
"امروزه گروهی از نواندیشان و تجدد خواهان معاصر، عمدتا در کشورهای اسلامی عرب زبان، با توجه به این جنبه مهم کار معتزله یعنی ارائه تفسیر عقلانی از وحی و شریعت میکوشند با احیای این مکتب فکری در اسلام و تطبیق آراء و آموزههای آن با مسائل جدید که به دنبال تحولات دوره مدرنیته بوجود آمده، راه حلها و موضعگیریهای مناسبی برای این مسائل بیایند.
در مورد زمان ظهور ایشان نمیتوان تاریخ دقیقی را تعیین کرد، چون همان طور که گفته شد این گونه طرز تفکر و روی آوردن به مباحث عقلی به شیوه معتزلیان، به تدریج و در بستر تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام در سدههای نوزده و بیست شکل گرفته و از آنجا که پیشتازان این جریان یعنی سید جمال و عبده علیرغم توجه به جنبههای ویژه مکتب کلامی معتزله، هیچ گاه به صراحت خود را پیرو آنان ندانستهاند، لذا اطلاق این نام بر آنها کمی دشوار است.
البته مسأله دیگری هم باید مد نظر باشد و آن اینکه اگر ملاکهایی چون رویکرد عقلانی در تفسیر، تأکید بر عقلانیت، اومانیسم، اختیار انسان و عدالت اجتماعی را وجه ممیزه اعتزال بدانیم، این افراد و نیز کسانی چون امین الخولی و احمد خلف الله را که استادان حنفی در مکتب ادبی تفسیر هم هستند، میتوان معتزلی جدید نامید؛ گرچه خودشان به صراحت چنین نامی برخود ننهادهاند البته مصطفی عبدالرزاق شاگرد عبده که خود نیز مجددی در فلسفه اسلامی است، استاد خود یعنی عبده را نومعتزلی مینامد."