خلاصه ماشینی:
"نتایجی به دست آمد علاوه بر مشخص نمودن این مساله که در تبیین ارتکاب جرم باید هوش هیجانی افراد را نیز به عنوان عاملی تاثیرگذار در نظر داشت،اهمیت آموزش این نوع توانمندی را در خانوادهها،مراکز آموزشی و اصلاح و تربیت مطرح میکند(هر چند برای چنین اقدامهایی نیاز به پژوهشهای بیشتری بهویژه از نوع آزمایشی در این زمینه وجود دارد)حتی به عنوان یک نظر میتوان این مساله را مطرح کرد که میزان هوش هیجانی مجرمان را به عنوان یک مبنا برای دستهبندی و یا طبقهبندی مجرمان قرار داد و بر اساس آن این مساله را بررسی کرد که آیا مجرمان دارای سطوح هوش (به تصویر صفحه مراجعه شود) هیجانی یکسان در مقولههای دیگری نیز دارای مولفههای مشابه هستند.
با این حال گروه نمونهی مجرمان دارای جرایم جنسی مطالعه حاضر را به صورت کامل زنان تشکیل دادهاند که چه به دلایل زیستی و چه به دلیل مردسالار بودن جوامع،معمولا متجاوز جنسی شناخته نمیشوند،پژوهش موریارتی و همکاران نیز بر روی متخلفان مرد صورت گرفته است که نمیتواند تبیینکنندهی نتیجهی به دست آمده از پژوهش حاصر باشد،درهرحال شاید بتوان همان موارد ارایه شده توسط موریارتی و همکاران در زمینهی متفاوت بودن این افراد در تکانش وری و داشتن مشکل در مهار خشم و پایهریزی روابط معنادار با همسالان خود را مطرح کرد.
نتایج حاصل از آزمون فرضیهی دوم پژوهش نشان میدهد که ضریب همبستگی سلامت روان و هوش هیجانی در افراد غیر زندانی 512/0-میباشد که از لحاظ آماری رابطهای معنادار است (همبستگی منفی به این دلیل است که نمره پایینتر در پرسشنامه GHQ نشاندهندهی وضعیت مطلوبتر فرد از نظر وضعیت سلامتی میباشد)،این یافتهها با نتایج پژوهشهای ساکلوفسی و همکاران(2003)و سیاروچی و همکاران(2002)همخوانی دارد که خود به تعمیم نتایج کمک میکنند."