خلاصه ماشینی:
"اندیشههایی که در اینجا عرضه میشود و مثالهایی که برای روشن شدن موضوعات اقامه میگردد حاصلتجربیاتم در دو حوزۀ کاری یعنی فهرستنویسی دستنویسهای فارسی در کتابخانۀ بریتانیا،و مطالعۀقدیمترین نسخۀ موجود از دیوان شمس تبریزی از مولانا جلال الدین رومی است.
هیچ معیار مطلقیدربارۀ طبقهبندی به کار گرفته شده در این مقاله وجود ندارد،زیرا گاهی همپوشی دارند و ممکن است ترتیبدیگری برای سالیابی دستنویس خاصی لازم باشد.
شمار زیادی از دستنویسها دارای قابی خالی هستند که برای تصویرو مینیاتور در نظر گرفته شده بوده است،اما عمدتا به علت تاریخ سراسر آشوب ایران و دیگر کشورها و از بینرفتن حامیان هنر و فروپاشی فعالیتهای هنری،این قسمتها سفید و کار نشده باقی ماندهاند.
پژوهشهای اخیر در مورد نسخههای مذهب قرآن نتایجی دربر داشته است که امکان دارد الهامبخشدستاندرکاران مطالعۀ دستنویسهای فارسی و دیگر زبانها در انجام بررسیهای دقیقتر باشد.
از طرف دیگر انجامههایی نیز هست که کاتب در آنها تاریخروز(و گاهی بخشی از روز)و ماه اتمام استنساخ دستنویس را داده اما سال آن را حذف کرده است!همچنینبرخی از انجامهها ناخوانا یا تقریبا ناخوانا هستند.
رحها و یادداشتهای حاشیهای بسیار بهندرت اتفاق میافتد که شرحهای حاشیهای دستنویسهای فارسی دارای تاریخ باشد(بهجز اجازه وموارد مشابه آنکه در حاشیه و نه در متن نگاشته میشوند)،اما اگر این یادداشت ها تا حدود زیادی نزدیک بهتاریخ استنساخ متن باشند تقریبا همیشه از نظر سالیابی اهمیت دارند و تاریخ اقدم را نشان میدهند.
این حقیقت کهمقدار معتنابهی دستنویس فارسی به خطی زیبا و عالی یا دستکم خوش و تا حدودی واضح نوشته شدهاندشاهدی است بر اهمیتی که کاتبان-مانند دیگر هنرمندانی که دورۀ شاگردی را میگذراندند و صنف خاص خود راداشتند-برای ارتقای معیارهای حرفۀ خود قایل بودند."