خلاصه ماشینی:
"ولی در واقع،با تحلیل و روشن شدن عمل زندگی و ادامه حیات,تنها یک طرز فکر و قاعده اجتماعی تهدید میشود و آن نیز,رژیم استبدادی و دیکتاتوری است که از راه کار و اخلاقیات خشک و اجباری,مصمم به از بین بردن حالت ظریف،طبیعی و پاکیزه تنظیم خود به خودی نیروی حیات است.
اجزاء اصلی آن عبارتند از:مرموز جلوه دادن فرآیند زندگی,ناتوانی و بیچارگی مادی و اجتماعی,ترس از قبول مسوولیت برای تعیین روش و هدف زندگی خود در نتیجه،طلب امنیتی موهوم از فرد یا نظام دیکتاتور به صورت آشکارا یا در نهان بشر از دیرباز برای رسیدن به دموکراسی واقعی کوشیده است.
برای چیرگی بر ناهنجاریهای روانی تودهها و تفکر نامعقول آنان درزندگی اجتماعی و همچنین برای برقراری سلامت روانی واقعی مردم,ساختار اجتماعیای لازم است که بیش از همه,پریشانی مادی را بر طرف کرده و شکوفایی نیروهای حیاتی را،در هریک از افراد خود تأمین کند.
اگر دموکراسی,به از بین بردن زمینه دیکتاتوری در توده مردم مصمم است,ابتدا باید قابلیت خود را در ریشه کن کردن فقر و ایجاد استقلال منطقی در افراد جامعه ثابت کند.
قدرت او,دانش او به حقیقت انسان است و این حقایق هر اندازه هم که تلخ باشند،اراده مردم برای زندگی ,در هنگاه بحران,آنان را به قبول واقعیات مجبور خواهد ساخت.
فروختن استقلال فردی به خاطر امنیت مادی,از زندگی مستقل و با مسوولیت و«آقای خود بودن» آسانتر به نظر میرسد:تحکم به زیردستان,از هدایت کردن و محترم دانستن آنان سادهتر است،از اینرو معمولا دیکتاتوری از دموکراسی واقعی آسانتر است."