خلاصه ماشینی:
"اولا:چنانچه فرد یا گروهی از چگونگی وجود مکانیزم خودشیفتگی در درون خود آگاه نباشد قادر به درک حضور نیروهای خودشیفتگی نخواهند بود زیرا بنابر نظریههای روانشناسی واضح است هرکس که از قسمتی از نفس خودش جدا افتد قادر نخواهد بود همان جنبهها را در دیگران تشخیص دهد ثانیا:اغلب مردم گمان میکنند با نیت خوب و درستکاری و تلاش فراوان و کار منطقی و گروهی میتوان به نتایج مثبتی در روابط میان فردی یا گروهی دستیافته غافل از اینکه این روشهای به لحاظ آنکه موجب تحکیم پایداری میشود، قدرت کنترل خودشیفته را که همواره تشنه اعمال کنترل بر اطراف است بشدت مورد تهدید قرار میدهد در نتیجه او با در خطر دیدن موجودیت خود محیط زندگی را مبدل به چنگال واقعی مینماید.
در نتیجه فشار به شریک زندگی بیشتر میشود و در صورتی که روش برخورد با این مسأله منطقی و مثبت شنباشد و این فشارها طولانی مدت باشند و فاکتورهای استرسزا دیگری به آنها اضافه شوند دیگر وضعیت از کنترل خارج شده و نارضایتی از رابطه زناشوئی را افزایش میدهد،در نتیجه خطر جدایی و طلاق افزایش مییابد.
حتی این نوع اعتماد و به نوعی رفاقت بین طرفین میتواند عامل باشد برای یکی از طرفین که در محیط نابسامان و با تجاربی بد پرورش یافته،در مقابل طرف دیگر واکنشهایی پسندیده و آرام از خود نشان دهد و آنرا یاد بگیرد و حس امنیت پیدا کند.
این مراکز به همین دلیل سعی میکنند که آموزش دهند که چگونه یکی از زن و مرد به نحوه احسن قادر باشد نیازها و خواستههای طرف دیگر را شناخته و آنها را درک و به همسر خود کمک واقعی کند از مراحل بحرا ن خارج شود."