چکیده:
مقاله حاضر،به بررسی«موسیقی تصویری»که یکی از قالبهای تلویزیونی برای ارائه موسیقی است،میپردازد و ضمن معرفی آن،ویژگیهای ساختاری،تاریخچه شکلگیری،نیازها و اقتضائات این قالب تلویزیونی نیز مرور میکنند. داعیه اصلی این مقاله آن است که موسیقی و به یبان دقیقتر موسیقی تلویزیونی ما درگیرودار تحولی بنیادین و دچار بحران معناست.این بحران الزاما به گونههایی مدیریت میشود،اما آنچه در این میانم مفقود است،مدیریتی سامانمند است که البته بدون وفاق جمعی اهالی موسیقی رسانه-مرکب از موسیقیدانان،سیاستگذاران و مجریان سیاستهای موسیقی رسانه-راهی جز به اغتشاش نمیبرد.
خلاصه ماشینی:
"نوشته حاضر،با پیروی از شیوه مردمنگاری،تلاش دارد روشن کند: *چرا و چگونه این قالب برنامهسازی مورد توجه قرار گرفت و اساسا بنا بود به چه نیازهایی پاسخ دهد؟ *آیا آن نیازها همچنان وجود دارد؟ *با چه شیوههایی میتوان به رفع آن نیازها نزدیک شد؟به عبارت دیگر نسبت موسیقی و تلویزیون چیست و«موسیقی تلویزیونی»کدام است؟ برای پاسخ به این پرسشها ابتدا باید به قالب موسیقی تصویری و چگونگی پیدایش آن پرداخت.
چون اولین کلیپ روایی بود؛به این معنا که قرار بود کل کلیپ،اگرنه یک داستان به معنای متداول و با خط زمانی مشخص،دست کم یک موضوع را روایت کند و در آن،زمان حال و گذشته درهم تنیده شود و قطعات مختلف روایی کنار هم چیده شود تا قطعه موسیقی یاد شده به زبان تصویری سیما ترجمه گردد.
این تناسب در دو سطح مضمون و قالب برنامهها(برای مثال ضرورت استفاده از انواع متفاوت موسیقی در درام و مستند گزارشی)و نیز در سطح سیاستهای تلویزیون در بازنمایی وقایع جاری و تاریخی(مانند آنچه به اجمال در بررسی موردی«کلیپ مرغ سحر»تشریح شد) قابل پیگیری است.
همانگونه که نیازهای رسانهای زمینهای برای صدور فتوای تاریخی امام خمینی(ر ه)بود(و این نیازها را کسی بهتر از مدیریتهای میانی سازمان صداوسیما لمس نمیکرده است)میتوان امید داشت عملکرد بخردانه دستاندرکاران رسانه،در ارتباط با موسیقی مورد نیاز،گامی مثبت در مسیر معنا بخشی به موسیقی در زمینه متحول فرهنگی-اجتماعی معاصر باشد."