خلاصه ماشینی:
"جرج بلوستون با اشاره به اینکه ممکن است ارزشها و نگرشهای مردم خوانندهی طبقهی متوسط کوچک برای تودهی فیلمبین غیرقابل درک باشد و گذر زمان بین تولید رمان و سپس تولید فیلم این مسأله را تشدید کند،این دیدگاه را کمی تعدیل میکند.
93 اریک رنچلر توضیح میدهد: برای اینکه یک فیلم برگردان مناسبی از یک رمان باشد،باید نه تنها کنشها و رخدادهای رمان را بازنمایی کند بلکه باید نگرشها و لحنهای ذهنی در قبال آن رخدادها را نیز دربرگیرد به این ترتیب،اقتباس در گستردهترین تعبیرش به عمل فهم تبدیل میشود؛ تلاش برای خواندن معنای خود در و بیرون از واقعیتهای متنی که پیرامون ماست؛شکل دادن به گفتمانی فردی از قصهها و تاریخی که با آن زندگی میکنیم.
بروس موریست24 این نکته را پرورانده و نشان میدهد چطور روایت اول شخص خود را واقعیت مینمایاند و بارها از ابزاری چون گفتن به کسی یا نوشتن خاطرات روزانه استفاده میکند و اغلب باعث همراهی نزدیک خواننده با رخدادها و شخصیتها میشود؛اما موریست اظهار میکند که میتواند موجب بیگانگی هم بشود:گوش میدهیم،ولی صحبت نمیکنیم و ازاینرو کاملا همذاتپنداری نمیکنیم؛یا ممکن است به دیدگاه اخلاقی روایتگر اعتراض کنیم.
برخی گفتهاند رمانهایی که در آنها به تصویر کشیدن حالتهای ذهن بیشتر است فیلمهای ناخوشایندی را به وجود میآورند؛برخی دیگر میگویند هرچه رمان بهتر باشد،اقتباس فیلمی موفقیت کمتری دارد:آنتونی برگس ادعا میکند«اقتباسهای درخشان تقریبا همیشه از داستانهای درجهی دو یا سه بوده است»،و فرانسوا تروفو میگوید:«یک شاهکار چیزی است که صورت کامل و صورت قطعی خود را پیدا کرده باشد."