خلاصه ماشینی:
"او آنقدر مسلط است که میتواند یک داستان معمولی را جوری روایت کند که در اغلب لحظات با اشتیاق تماشایش کنیم،میتواند یک خانهء معمولی با معماری پیش پا افتادهء این روزهای کشور را به در بخش مسابقهء سینمای ایران دو فیلم خوب داشتیم و چند فیلم قابل اعتنا که علیرغم برخی ضعفهایشان فیلم خوب رسول صدر عاملی بود که قطعا شایستهء دریافت اغلب سیمرغهای جشنواره بود یک استودیوی مناسب برای داستانش تبدیل کند،میتواند فرهاد صبا را وادارد که همهء توانش را به کار گیرد و کارش را به بهترین شکل انجام دهد،میتواند در یک محیط بسته و محدود دکوپاژ متنوع و روانی اجرا کند اما به درستترین شکل و نه مثل آن آقایانی که خودشان فکر میکنند در محیطهای بسته شاهکار میسازند و در واقع افتضاح به بار میآورند،میتواند از هدیه تهرانی بازی خوب بگیرد و خسرو شکیبایی کلیشه شده را کنترل کنند که فیلم را خراب نکند و میتواند گروهش را مجبور به اعمال دقت کند تا سهلانگاریهای مرسوم در سینمای ایران از فیلمش رخت بربندد و پس از مدتها فیلمی ببینیم که غلطهای رایج ندارد و سرهمبندی نشده است.
و اما من ترانه،پانزده سال دارم برخلاف تصور قبلی،به بهترین فیلم جشنواره تبدیل شد و نوع ورود به جزئیات داستان خاصش در مقایسه با دیگر فیلمها-از جمله خانهای روی آب و تیک-به هیچوجه وقیحانه به نظر میرسید و کاملا مشهود بود که تلاشهای زیادی برای نیفتادن فیلم در این ورصله صورت گرفته است."