خلاصه ماشینی:
"اندیشهء ادبیاتی که با نسل ساعدی9آغاز شد از دو منبع سرچشمه میگرفت:نخست سوسیالیستها که مخالفان سرسخت حکومت بودند و با آن مبارزه میکردند و وظیفهء اصلی ادبیات را افشای دستگاه حکومتی و رفتار آن میدانستند و ازاینرو باید به زندگی مردم فرودست میپرداختند و زشتیها و بدبختیهای آنان را به رخ میکشیدند؛و دوم اروپازدگان و مزدوران دست به سینهء اروپا و فرهنگ و تمدن اروپایی و بادمجان دور قابچینان دستگاه حاکمه که برای غالب کردن این تمدن و فرهنگ،ایرانی و ایرانیان را بری از هر ویژگی مثبتی میدانستند و هزاران نسبت توهینآمیز،به پیروی از مورخان و پژوهشگران غربی،به مردم خود میدادند و آنها را ملتی عقب مانده و ناآگاه و متحجر و کهنه قلمداد میکردند.
اروپازدگان که تکلیفشان مشخص بود و چندان با اوباش تفاوتی نداشتند،اما آیا آن روشنفکران پیشرو تعدادشان به دویست تن نمیرسید که بتوانند از هدایت حمایت کنند؟بیشک آنان نیز همچون اروپازدگان و اراذل حکومتی فقط از ادبیاتی حمایت میکردند که بتوانند مستقیما خودشان را در آن ببینند؛یعنی ادبیاتی که از سوسیالیسم و حزب دفاع نماید؛ادبیات حزبی!و اگر خوب دقت کنیم،بیشتر نویسندگان(داستاننویس)از نسل ساعدی خالق چنین ادبیاتی بودند،و بیشتر آنان نه به دلیل اشعار و داستانهایش،که به دلیل نوع اندیشه و مقدار وابستگیشان به ایدئولوژی چپ و دستگاه حاکمه معروف شدند،با مشتی نظریه و شعارهای خشک در سرشان که همهء آنها را به نسل امروز منتقل کردند!"