خلاصه ماشینی:
پایبندی بایرامی ه توصیف طبیعت آذربایجان چنان قوی است که با وجود آگاهی خواننده به مکان این دو داستان،ناخودآگاه خود را در فضای سایر آثار نویسنده و در حوالی اردبیل و سبلان میپندارد.
در این دو کتاب با زمستان سرد و پر برف دهات اطراف سبلان روبهرو هستیم که به ویژه در زمان وقوع داستان طولانیتر و پر برف تعیینکنندهتر از هر عامل دیگری است و بیش از هر عنصر داستانی دیگر،بر شخصیتها و سرنوشت آنها تأثیر میگذارد.
در اواسط کتاب-درست پس از مرگ پدرش-کار مدانهء دیگری انجام میدهد که پارو کردن برف پشت بام است همچنین مقدار زیادی نیز علوفه خرد میکند(اگرچه در مورد دوم دست خود را میبرد اما این دلیلی بر بچه بودن او نیست، زیرا هرکس دیگری نیز اگر برای اولین بار به چنین کاری دست میزد،ممکن بود چنین حادثهای برایش رخ بدهد).
لحظه پردازیها و پرداختن به جزئیات همچون دیگر آثار بایرامی در این کتاب نیز دیده میشود،اما صحنهها،زیبایی و جذابیت داستان قبلی(کوه مرا صدا زد)را ندارند و به نظر میرسد که از دقت به کار گرفته شده در کتاب قبلی،در این کتاب نشانی چندانی نیست.
مثلا در«کوه مرا صدا زد»حتی یک نقاشی متن وجود ندارد-که با توجه ه سن مخاطبان داستان کاری بجاست-و از طرفی به خواننده اجازه میدهد که تصاویر را با توجه به توصیفهای دقیق و کامل نویسنده،با زیبایی تمام در ذهن خود خلق کند،اما«بر لبه پرتگاه»13 نقاشی متن نازیبا و نارسا دارد که گویا فقط برای اضافه کردن صفحات کتاب به آن صمیمه شدهاند.