چکیده:
از جمله ویژگیهای عبادالرحمان این است که، ایشان به آیات الهی کاملا دل میسپارند
و پیرامون آن تأمل و تفکر میکنند، و همچون کوران و کران با آن مواجه نمیشوند. در
مقابل، مشرکان وقتی با آیات الهی مواجه میشوند، چنان کور و کرند که با وجود
برخورداری از چشم و گوش ظاهری، نه آنها را میبینند و نه میشنوند. اینان چشم و گوش
ظاهری دارند، اما از چشم و گوش باطنی بیبهرهاند. علاوه بر این دو گروه، برخی از
مؤمنان گاهی در مواجهه با آیات الهی یا سخنان حکیمانه، احساس کسالت و بیحوصلگی
میکنند و در مقابل، علاقه به لغو از خود نشان میدهند. علت این امر این است که
آنان اولا، نفس و دل خود را خوب تربیت نکردهاند. ثانیا، دل به سمتوسویی متمایل
میشود که بدان علاقه دارد. از اینرو، در نماز حضور قلب و به هنگام مطالعه، تمرکز
کافی ندارند، و در مجموع، مالک فکر و احساس خود نیستند.
با تربیت فکر و دل، دلسپاری به آیات الهی، و تأمل و تدبر در آنها، میتوان
نشانههای عبادالرحمان را در خود زنده کرد.
خلاصه ماشینی:
"در مقابل، کسانی هستند که «صما و عمیانا»روی آیات الهی ـ و نه روی عقایدشان ـ میافتند؛ یعنی یک دسته کسانی هستند که در مقابل آیات الهی، تأمل، دقت، احترام، و ادب میکنند، درست فکر میکنند، به گوش جان میسپارند، تمام توجه خود را به کلام خدا معطوف میکنند، دربارهاش تدبر میکنند و این بر آنان تأثیر میگذارد؛ شبیه تعبیری که در آیه 58 سوره مریم دارد و میفرماید: «إذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا.
چشم دل، گوش جان اما «لم یخروا علیها» به چه معناست؟ برای آن، دو وجه متصور است: چگونه آدمی آنگاه که آیات الهی را میشنود، ممکن است برخوردش برخورد کور و کر باشد، برخلاف عبادالرحمان که وقتی آیات الهی را میشنوند، کاملا توجه میکنند، دل میدهند، گوش جان میسپارند و تحت تأثیر قرار میگیرند؟ آیا این به اختیار انسان است که هر گاه خواست به چیزی کاملا توجه کند، دل بسپارد، توجه خود را بدان معطوف کند، و اگر نخواست به صورت کور و کر با آن برخورد کند، گویا نه نوری از قرآن دیده و نه کلام حقی شنیده است؟ چگونه است برخورد آدمی با آیات الهی به گونهای که گویا کور است، نوری نمیبیند و کر است، سخن حقی نمیشنود؛ شبیه آنچه این آیه میفرماید: «و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن والإنس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها أولـئک کالأنعام بل هم أضل أولـئک هم الغافلون."