چکیده:
یکی از مسائل مهم فلسفه اخلاق، بررسی مطلق بودن یا نسبیت احکام اخلاقی است.
اندیشورانی که خاستگاه احکام اخلاقی را اراده افراد یا قرارداد میدانند، به طبع
اخلاق را نیز نسبی خواهند دانست؛ زیرا خواست افراد متغیر، و قراردادها تغییرپذیرند.
از آنجا که استاد شهید مطهری گزارههای اخلاقی را انشایی میداند، این توهم به ذ هن
میآید که از نظر وی احکام اخلاقی، نسبی هستند.
در این مقاله میکوشیم با توضیح مراد استاد از انشایی بودن گزارههای اخلاقی ، نظر
او را در زمینه کلیت و اطلاق، و رد نسبیت اخلاقی ارائه دهیم. از این رو، ناگزیر به
دیدگاه استاد شهید درباره موضوع و محمول گزارههای اخلاقی نیز نظری افکندهایم.
خلاصه ماشینی:
"انشا و باید و نبایدهای اخلاقی تنها در این صورت میتواند موجه، کلی و مطلق باشد و میتوان برای آن پشتوانه واقعی و ملاک حقیقی درنظر گرفت ( آشنایی با علوم اسلامی، 167ـ 168؛ نقدی بر مارکسیسم، 201ـ 209)؛ زیرا اولا از روی خواست شخصی نیست و ثانیا در تأمین هدف و رسیدن به مطلوب حقیقی و نهایی اخلاق، یعنی تقرب به خداوند اثرگذار است، ولی اگر حقیقت گزارههای اخلاقی از نوع انشایی گونه اول باشد؛ تنها بر پایه اعتبار معتبر یعنی و خاستگاه انتزاع واقعی و عینی نداشته باشد، محذوراتی را در پی دارد؛ از جمله: نیاز به انشا کننده، التزام به دو قوة ادراکی مستقل در انسان، نبود معیار عقلانی برای گزارههای اخلاقی و نسبیت در اخلاق.
نگارنده آنها را در قالب پنج بیان مطرح کرده است: 1-1) "باید" و "نباید"های کلی، نوعی، مطلق وثابت از آنجا که در همه اعمال اختیاری انسان «باید» و «نباید» وجود دارد، و هر باید و نبایدی هدف و مقصد خاصی از فاعل را توجیه میکند، بنابراین، در افراد گوناگون که هدفهای مختلف و متضادی دارند، «باید»ها و «نباید»های متضادی پدید میآید؛ برای مثال، در میدان جنگ هدف هر یک از دو طرف دعوا، پیروزی خود و شکست طرف مقابل است، ولی این گونه «باید»ها و «نباید»ها، جزئی، فردی، نسبی و موقتاند و حتی از قلمرو حکمت عملی و اخلاق خارج اند."