چکیده:
مقاله«مطالعات فرهنگی:رهیافتی انتقادی به فرهنگ و جامعه نو»گردآوری و تألیفی است از منابع در دسترس در خصوص تاریخچه،اصول و مفاهیم اساسی،سیر گرایشهای مطالعاتی و تحقیقاتی و...این مکتب که برای درس «مطالعات انتقادی در ارتباطات جمعی» [در دورهء دوم دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی]تهیه شده است.تأکید میشود که با توجه به عنوان درس،بیشتر،جنبههای ارتباطی مکتب،مدنظر بوده است
خلاصه ماشینی:
"با بهرهگیری از مفهوم هژمونی و ضدهژمونی؛مطالعات فرهنگی،اشکال فرهنگی و اجتماعی حاکم یا سلطهء هژمونیک را تحلیل و نیروهای ضد هژومونیک را برای مقاومت و مبارزه،جستوجو میکند چرا که مبارزه علیه سلطه،اطاعت و فرمانبرداری، اهمیت بنیادی در این رهیافت دارد و آنهایی که علیه سلطه و روابط ساختاری نابرابر و ستمبار مبارزه میکنند از منزلت بالایی برخوردارند.
همانگونه که انتظار میرود مطالعات فرهنگی بیشتر به این مسأله توجه دارد که چگونه گروههایی با داشتن حد اقل قدرت، عملا محصو لات فرهنگی را به شیوه خاص خود قرائت میکنند و آنها را به شکل خاصی به کار میگیرند-برای تفریح، مقاومت،یا شکل دادن به هویت خود.
رهیافتهای مارکسیستی مطلع از گسترش و توسعه مطالعات فرهنگی بر استقلال نسبی فرهنگ تأکید میکنند؛ یعنی تأکید بر این واقعیت که فرهنگ صرفا وابسته به روابط اقتصادی نیست و (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمیتواند باشد بلکه بهطور فعال بر روابط سیاسی و اقتصادی تأثیر میگذارد و نیز دارای پیامدهای اقتصادی و سیاسی است.
در درون مطالعات فرهنگی انگلیسی، عمدتا بر تحلیل ایدئولوژیکی رسانهها، بهویژه بر تعاریف آنها از روابط اجتماعی و مسائل سیاسی و کاربرد آنها در تولید و انتقال ایدئولوژی تأکید شده است.
» هژمونی را تنها تا زمانی میتوان حفظ کرد که طبقات مسلط،در شکل دادن به همهء تعاریف رقیب در چارچوب طیف موردنظر خودشان موفق باشند به این ترتیب،اگر هم گروههای فرودست تحت نظارت و کنترل کامل در نیایند، حد اقل در محدوده معنای ایدئولوژیکی مهار میشوند که به هیچوجه به نظر نمیرسد جنبهء ایدئولوژیک دارد،بلکه دائمی و«طبیعی»جلوه میکند و چنان است که گویی خارج از تاریخ و فراتر از منافع خاص است."