چکیده:
نویسنده در این نوشتار به نقد و بررسی کتاب التفسیر و المفسرون دکتر ذهبی از دو جهت
اقدام میکند:
اول؛ از جهت روششناختی به خلط روش تفسیر به رأی با روش اجتهادی میپردازد. سپس خلط
تفسیر عقلی و علمی را در این کتاب، تبیین میسازد و دیدگاه ذهبی را در مورد روش
تفسیر علمی مورد انتقاد قرار میدهد. در نهایت به خلط روش و عقاید معتزله و شیعه
توسط دکتر ذهبی اشاره و مواردی از آنها را برمیشمارد.
دوم از جهت مبانی تفسیر؛ منابع تفسیر شیعه و اهل سنت را از نظر ذهبی ذکر و مورد نقد
و بررسی قرار میدهد. در این بخش به موضوع نسبت تحریف قرآن به شیعه میپردازد و در
ادامه جایگاه اهلبیت(ع) را در تفسیر تبیین میسازد.
The author reviews "Al-Tafsir Al-Mofaseron" from two perspectives. First the author studies the methodology of the book and how it mingles the rational interpretation with the scientific one، criticizing Zahabi's ideas about scientific interpretation method. Zahabi has mingled Shiite and Motazelah beliefs and methods that are studies thoroughly in this article. Second perspective deals with the principles of interpretation. Claimed Shiite and Sunnite interpretation references are studies. Charge of alternation of Quran and the status of Ahlulbayt in interpretation are the other discussed issues in this article.
خلاصه ماشینی:
"3 وی سپس بر سر دو راهی قرار میگیرد، چرا که از طرفی بر اساس روایات، تفسیر به رأی حرام و ممنوع است و از طرف دیگر، اجتهاد در تفسیر قرآن جایز است، بنابراین بعد از ذکر دلایل موافقان و مخالفان، تفسیر به رأی را به دو قسم تقسیم میکند و مینویسد: الرأی قسمان: قسم جار علی موافقة کلام العرب و مناحیهم فی القول مع موافقة الکتاب و السنة و مراعاة سائر شروط التفسیرو هذا القسم جائز لا شک فیه و علیه یحمل کلام المجیزین للتفسیر بالرأی.
2. در مورد دلیلی لغوی تغییر معنای لغوی و معقول نبودن تفسیر آیات با معانی جدید لغات که دکتر ذهبی برای ردتفسیر آورده است باید گفت: این دلیل در مواردی که از تفسیر علمی قسم اول و دوم استفاده شود و معانی جدید برآیات قرآن تحمیل شود صحیح است، اما در مواردی که معنای لفظ آیه شامل مصادیق قدیمی و جدید شود اشکالی ندارد.
4. در مورد دلیل اعتقادی دکتر ذهبی باید گفت: برخی از افرادی که به تفسیر علمی پرداختهاند از معیارهای تفسیراطلاع کافی نداشتهاند و از این رو مطالب غیر قطعی علوم را به قرآن نسبت دادهاند که پس از مدتی آن مطلب علمی تغییرکرده است.
ولی اگر این کتابها یا برخی احادیث آنها یافت شود که با املای پیامبر و خط علی(ع) است، چه دلیلی برای رد آنها داریم؟ آیا سخنان پیامبر(ص) و علی و فاطمه مورد قبول شیعه و اهل سنت نیست؟ پس چرا باید آنها را«اوهام واباطیل» بخوانید؟ بلی، ممکن است کسی در سند این کتابها یا سند برخی احادیث آنها اشکال رجالی داشته باشد، همانگونه که در مورد همه احادیث تفسیری و غیر تفسیری این اشکالات مطرح میشود و پاسخ داده میشود و گاهی حدیث مقبول یا مردود اعلام میشود."