چکیده:
انسانها به تناسب سطح اندیشه، ظرافت وجودی و میزان بهرهمندی خود را از معرفت دینی، تصوراتی مختلف از حقیقت مطلق دارند. این تصورات به اندازهای متنوع، متعارض است که بعضا در مقابل هم قرار دارند. اعتقاد به مجسمه در همین راستا است.در این مقاله نگارنده در صدد است ضمن بررسی اجمالی برخی دیدگاههای متمایل به تشبیه و تجسیم و مبادی و ریشههای آن، انتساب آن را به برخی از بزرگان شیعه، به نقد کشیده و بررسی نماید.
خلاصه ماشینی:
"همان گونه که در کلام ابنخلدون هم آمده بود، اولین جرقههای جسمانگاری در میان اهل سنت شکل گرفته و دامان شیعه از این اتهام پاک و مبراست، اما متأسفانه برخی چون شهرستانی در جای جای ملل و نحل خود کوشیده شیعیان نخستین مانند هشامبنالحکم و هشامبنسالم و مؤمن الطاق را مبدع این مذهب جنیف معرفی نماید و به تبع وی برخی از مقاله نویسان دایرةالمعارف راتلج هم مرتکب چنین ظلمی شده و از وادی تحقیق بیرون رفتهاند.
49 مرحوم قاضی سعید قمی در شرح توحید صدوق از برخی استادان ـ که نام نمیبرد ـ نقل میکند که این گونه گفتهها از هشامبنحکم و هشام جوالیقی، گفتاری رمزی به معنایی دقیق و عمیق است و آن اینکه عالم به تمامی و به همراه تمام آنچه از ارواح و قوا و اجرام در اوست، به منزله شخصی واحد و یک انسان است که مبدأ نخستین به منزله روح آن شخص و مبادی عالیه به منزله قوای عاقله و عامله و اجرام به منزله اعضای اوست.
وی میگوید: آنچه در این مورد به نظرم میرسد و نه با صدق نسبت منافاتی دارد و نه با جلالت قدر این دو، آن است که این دو از متکلمان زبردست بودند و از برکت همراهی امام صادق(ع) به فهم حقیقت توحید ناب، نایل گشتند، ولی ایشان دارای قدرت نفسانیای که امامان و اولیا دارند و موجب ضبط نفوسشان از تکلم بدین معارف بلند میشود نبودند و لذا عباراتی از ایشان صادر شد که موهم تشبیه گردید و شنوندگان، مخصوصا آنانی که اهل خلاف و عناد بودند، از این عبارات برداشت تشبیه و تجسیم نمودند و اگر در موردی مذمتی وارد شده، ناظر به همین کشف اسرار و افشای معارف رازآمیز است."