چکیده:
این مقاله موضوع نامهای نیکوی خداوند را با رویکردی متفاوت مورد بررسی قرار میدهد.به نظر میرسد یافتهها و روشهای زبانشناسی بویژه در شاخهء معناشناسی واژگانی میتواند زمینهء پژوهشهای تازهتری را فراهم نماید. شارحان اسماء و اندیشمندانی که به نامهای خداوند پرداختهاند،بهتدریج دریافتهاند که میان اسماء خداوند،نوعی نظم در روابط معنایی و یا احیانا سلسله مراتب برقرار است.آنان کوشیدهاند در قالب لغت،کلام،تصوف،عرفان و فلسفه به جستجوی چنین نظامی بپردازند. این مقاله نیز قصد دارد با پرداختن به روابط معنایی اسماء،مسائلی مانند هم معنایی،چندمعنایی،تضاد معنایی،همنشینیها و اشتقاقهای صرفی اسماء را در قالب یک حوزهء واژگانی جستجو کند.
خلاصه ماشینی:
افزون بر این تصریح در آیهء فوق،در بسیاری آیات دیگر نامهایی از خداوند ذکر گردیده است،اما گویا آنچه مسلمانان را ترغیب به شمارش و احصاء نامهای نیکوی خداوند نمود،حدیثی بود که گروههای مختلف مسلمانان اعم از شیعان و اهل سنّت آن را نقل کردند،حدیثی که به نقل از پیامبر اکرم(ص)میفرمود"انّ للّه تسعة و تسعین اسما،من أحصاها دخل الجنّة" این حدیث با شمارشها و روایتهای مختلفی در کتب حدیثی نقل شده است، امّا وجه مشترک آنها تأکیدی بوده که بر عدد 99 شده است.
اصل معنا از ثلاثی مجرّد(معنای واژگانی)بوده و سپس از«مزید»معنای واژگانی جدیدتری حاصل میشود؛شبیه نمونههای زیر:(مختار عمر،اسماء اللّه الحسنی،58) (به تصویر صفحه مراجعه شود) پیداست از طریق صرف اشتقاقی که در نمونههای فوق از ریشهء فعلی یکسان به وجود میآید،معنای اسم فاعل نیز دچار دگرگونی معنایی براساس اصول کافی میشود،مثلا: 1-1-وزن«أفعل»به صیغهء اصلی،معنای متعدّی بودن را میافزاید،مثلا «المحیی»یعنی کسی که حیات را بر اشیاء میپوشاند و از موت به حیات انتقال میدهد.
6-پیرامون نسبتهای صیغه در اسماء الحسنی نیز باید گفت کاربرد کلمهء«ذو» به معنای صاحب و دارنده و کلمات«اهل»و«ربّ»در اضافات مصدری برای اثبات صفت به کار رفته است.
فخر رازی نیز در شرح اسماء خود بحث دیگری را که میان قدما مطرح بوده، پیش میکشد و آن ترادف اسم و صفت در باب اسماء الله است.
به نظر میرسد که این دسته از شارحان اسماء،ضمن آنکه ناچار بودهاند لفظ اسم را مترادف صفت بگیرند و از اسماء الحسنی،صفات حسنای خداوند را مراد کنند،امّا در باب شرح اسماء به افتراق متمایل گردیدهاند.