چکیده:
بهاءالدین محمد بن حسین خطیبیبلخی مشهور به بهاء ولد(628ـ545ق) نویسنده کتاب معارف و پدر مولانا
جلالالدین محمد بلخی است.
محورهای عمده فکری بهاءولد را میتوان در سه رکن "خداشناسی"، "جهانشناسی"، "انسانشناسی" متمرکز
ساخت. این مقاله پس از اشارای گذرا به گزیده افکار بهاءولد پیرامون خداشناسی و جهانشناسی، یکی از مسائل
انسانشناسی او تحت عنوان"ادراک ژرف لذات و ت حصیل کمال مزهها" میپردازد. او علیرغم اینکه عارفی وارسته و
متقی بود، به فقه حنفی باور داشته و طریقه اشعری را الگو قرار داده است. میل وافری به ادراک تمامی صور حیات و
چشیدن ژرف لذات دنیوی دارد (که آنها را صوری از جمال الهی میداند) این ویژگی به بنده این اجازه را داد که افکار او
را با آندره ژید(1869ـ1951) مقایسه کنم و مشابهتهای این دو روح تشنه و وجوه تمایز آندو را بیرون کشم. بهاء ولد
سرچشمه لذات، عشق و شهوات را کوهسار عرش الهی میداند و آنرا وسیلهای برای شناخت بیشتر پروردگار تلقی
میکند.
خلاصه ماشینی:
میل وافری به ادراک تمامی صور حیات و چشیدن ژرف لذات دنیوی دارد (که آنها را صوری از جمال الهی میداند) این ویژگی به بنده این اجازه را داد که افکار او را با آندره ژید(1869ـ1951) مقایسه کنم و مشابهتهای این دو روح تشنه و وجوه تمایز آندو را بیرون کشم.
در این مقاله سعی من گشودن یکی از دلمشغولیهای بهاء ولد در زمینه انسانشناسی تحت عنوان ادراک لذائذ و احساسات لذت است که به گونهای افکار او را به اپیکور (متولد 341 ق.
پس در هر لذتی الله را میدید و قصد آن میکرد که آن مزه را عمیقا ادراک کند این آرزو همان بود که بهاء به آن «تحصیل کمال مزهها» نام داده بود: «پس ذکر الله میکن برین وجه که ای الله آن شکر مرمحبانرا در خدمت خود تو دادهای و این عشقها و مزهها تو میدهی و مقصود از نان و غذاها خوشی است و مصاحبت صاحب جمالان و مزه در جمالها و مقاصد این همه صور در هر دو جها مربنده را آن گرمی و عشق و رغبت آن...
او شرح میدهد که چگونه هر شب آرزوئی بر بالش او غنوده است(13ـ مائدهها، ص 112) و صبحدم وام خویش را طلب میکند ژید امیال خود را به سوی هر چیز زیبا که بر روی زمین یافت میگردد هدایت میکند(همان، ص 140) از ا ین میترسد که مبادا تمامی آرزوهایش و همه نیروهائی که در طول حیات ارضا نشدهاند، پس از مرگ شکنجه و عذابش کنند(همان، ص 22، این اندیشه در کتاب بسیار است: نه!
در قیاس با اصالتی که بهاء ولد برای لذت "رویت" و "ابصار" قائل است رمزی جالب توجه از زمینی بودن یا آسمانی بودن این دو روح تشنه است.