چکیده:
اگر برای نمونه یکصد نفر از مردم جامعه را با خاستگاهها، شغلها، تحصیلات و تعلقات مختلف فرهنگی و اجتماعی
انتخاب کنیم و از آنها درباره تقدیر پرسش نماییم، هر کدام پاسخی متفاوت خواهد داد. اما نتیجه همه پاسخها این است
که کارهای خارج از اراده یا برخلاف میل آنها تقدیر خوانده میشود. آیا بیشتر اموری را که به تقدیر نسبت میدهیم،
نوعی بهانهتراشی و مسؤولیت گریزی نیست؟
نویسنده مقاله، در آغاز تبرکا" آمار واژههای گوناگون ماده «قدر» را، در قرآنکریم ارائه نموده و ضمن بیان نمونه آیاتی
که حاکی از سلطه تقدیر بر جهان است، متقابلا" به بیان آیاتی که بر تلاش و کوشش انسان ارج مینهد، پرداخته است و
پس از تعریف لغوی و اصطلاحی تقدیر، به نقش اسباب در انجام امور پرداخته، و نشان داده است که بسیاری از امور
منتسب به تقدیر، قضا و قدر، روزگار و فلک، به خاطر نداشتن تعریف صحیح از تقدیر، نشناختن روابط حاکم بر جهان و
نشناختن یا استفاده ناصحیح از اسباب است. سپس دلایل تداوم تقدیرگرایی و نقش ادبیات در این زمینه مورد بحث قرار
گرفته، و در پایان زیانها یا احیانا" فواید اعتقاد جزمی به تقدیر را متذکر شده است.
خلاصه ماشینی:
نکته جالب اینجاست که اندیشه غالب بر شعر و ادبیات ما نیز اندیشه جبری و معتقد به تقدیر است و حتی شاعران شیعی مذهبی چون فردوسی، کسایی، ناصرخسرو و ابن یمین نیز کمابیش در آثار خود جبری هستند، به طوری که اگر تمامی اشعار زبان فارسی را غربال کنیم، بندرت به ابیاتی از نوع شعر حنظله بادغیسی بر میخوریم که: مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی (ذبیحالله صفا، سال 1369، ج 1 ص 180) و یا این دو بیت حافظ که: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (ص 255) سرم به دینی و عقبی فرو نمیآید تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست بلکه بیشتر از نوع ابیات زیر است که: (ص 107) قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه به شکر یا به شکایت برآید از دهنی (کلیات سعدی، ص 184) رضا به حکم قضا گر دهیم و گر ندهیم از این کمند نشاید به شیر مردی رست (سعدی) به جد و جهد چو کاری نمیرود از پیش به کردگار رها کرده به مصالح خویش (حافظ) باید اعتراف کرد که بجز عوامل بیان شده، یک عامل اساسی و بسیار مهم دیگر نیز، همواره در تداوم این اندیشه در ذهن و درون انسان دخیل بوده است و آن بهانهجویی انسان، برای نپذیرفتن کاستیها و کوتاهیهای خویش است.