چکیده:
این مقاله به بررسی اندیشه دینی بهار در دیوان اشعارش میپردازد.ابتدا درباره ابعاد سهگانه شخصیت او مطالبی ذکر شده و سپس به بررسی اشعاری پرداختهایم که به نحوی دربردارندهء اندیشه دینی اوست.این موضوع در سه زمینه بررسی شده است:1-اشعاری که در ارتباط با حکومت و حاکمان است. 2-اشعار انتقادی در دو سطح مردمی و حکومتی.3-اشعار اخلاقی و عرفانی. در نهایت معلوم شده که در اندیشه شعری بهار،دین جایگاه برجستهای دارد و زیربنای نظریات او دربارهء حکومت،اجتماع و زندگی مبتنیبر دینداری و دینمداری است و او دین را برای زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم میداند. ضمن اینکه از پارهای رفتارهای فردی و اجتماعی دینداران هم انتقاد میکند و معتقد است بایستی خرافهها و شائبههایی را که در طول تاریخ با جوهرهء دین آمیخته شده و با مبانی دین مبین اسلام سازگاری ندارد،از دامن دین زدود.
خلاصه ماشینی:
هرچند برخی از استادان و محققان بزرگ بر این عقیدهاند که«بهار در اندیشهء خود متزلزل و دو رنگ و ناپایدار بود»(مجله سخن،دورهء هشتم،شمارههای نه و ده،مقالهء شعر بهار، عبد الحسین زرینکوب)چه در دورهای،از طرفداران سرسخت آزادی و مشروطه و در دورهای دیگر،ستایشگر کسی مثل وثوق الدوله بود که در اندیشهء برانداختن آزادی خواهان و اصحاب قیام و هموار ساختن نقشهء نفوذ انگلستان در ایران بود(از نیما تا روزگار ما،یحیی آرینپور،874)اما آنطور که از دیوانش برمیآید،وی در هردو دوره از شعر به عنوان ابزاری در خدمت اهداف مقدس اجتماعی و فرهنگی استفاده کرده است.
بهار با اطلاعات تاریخی و بینش سیاسی-اجتماعی که داشته،متوجه این موضوع شده است و در اشعاری که خطاب او پادشاهان است و یا آنجا که در مورد نفس حکومت شعر میسراید،بارها به دین و دینداری میپردازد: 1- از خدا غافل مشو یک لحظه اندر کار کرد چون تو باشی با خدا هرجا خدایت یاور است (دیوان،ج 1،ص 276) 2- در ره تقوا و دانش رو که بهر کار ملک پیر دانشور به از برنای نادانشور است (همان،ص 576) 3- اسلام را شاها سرافراز کن از صولت خویشتن...