چکیده:
تا پیش از ورود مدرنیسم به شهرهای جهان اسلام،سیستمهای اقتصادی-اجتماعی و فضایی در این شهرها از قوانین روحانی اسلام تبعیت میکرده است.عمیقترین دگرگونیها در شهرهای جهان اسلام از اواخر قرن نوزدهم و در قرن بیستم رخ داده که از آن به شهری شدن تحمیلی و از خود بیگانه یاد میشده زیرا ایجاد آن با نیروهای خارجی یعنی مدرنیتهء غرب توأم بوده است.توسعهء برونزا موجب نشده که این شهرها علاوه بر از دست دادن سامانههای گذشتهء خود به نارساییها و ناهنجاریهای شهرهای مدرن نیز مبتلا شوند. با این حال ضرورت احیای ارزشهای از دست رفته و وجود میراث عظیم تاریخی-فرهنگی در کانون جهان اسلام یعنی شهرهای خاورمیانه از یک سو و تداوم رشد جمعیت این شهرها در آینده و بروز مشکلات مربوط به مسکن،تسهیلات شهری و توسعهء کنترل نشده،ضرورت تلفیق الگوهای نظری و علمی و تلفیق سنت و مدرنیته و برنامه یزی و توجه بیشتر به این شهرها را پیش میآورد.در بخش نخست این مقاله عمدهترین پیامدهای ناشی از ورود مدرنیسم و همچنین اهمیت و لزوم توجه به شهرهای جهان اسلام مورد بحث قرار گرفته است.در بخش دیگر تنگناهای حاکم بر برنامهریزی برای این شهرها با توجه به شرایط کنونی فهرست شدهاند. عمدهترین این مشکلات فقدان منابع و الگوهای کارآمد با توجه به رویکردهای موجود تاریخی به این شهرها،دولتمدار بودن کشورهای اسلامی و عدم مشارکت مردمی در برنامهها،نگرش بخشی،تنشزا بودن منطقهء جهان اسلام و ایدههای غیر واقعنگر یا جزءنگر میباشد.
خلاصه ماشینی:
"اهلرز،ویژگیهای مدل شهر اسلامی را شامل وجود سلسله مراتبی از ساختارها-کارکردها در مرکز شهر مثل مسجد آدینه،وجود سلسله مراتب بازرگانی و پیشهوری در درون بازار،وجود محلات مسکونی گوناگون که در عین جدایی دارای همپیوندی هستند،وجود استحکامات نظامی- دفاعی و بالاخره مشخصات ظاهری دیگری چون گورستان و بازارهای دورهای بیرون باروی شهر ذکر نموده و سپس بر نهاد وقف و رابطهء شهر و روستا در چارچوب سرمایهداری بهرهوری به عنوان کلید فهم شهر سرزمین اسلامی صحه @ضرورت احیای ارزشهای از دست رفته و وجود میراث عظیم تاریخی-فرهنگی در کانون جهان اسلام یعنی شهرهای خاورمیانه از یک سو و تداوم رشد جمعیت این شهرها در آینده و بروز مشکلات مربوط به مسکن،تسهیلات شهری و توسعهء کنترل نشده،ضرورت تلفیق الگوهای نظری و علمی و تلفیق سنت و مدرنیته و برنامهریزی و توجه بیشتر به این شهرها را پیش میآورد.
اگر بپذیریم که تحولاتی که منجر به دگرگون کردن و درهم ریختن ساختار و کالبد شهرهای جهان اسلام گردیدهاند در گذار از یک نظام به نظام اقتصادی-اجتماعی نوین یعنی ظهور مناسبات سرمایهداری آن هم به شیوهای برونزا رخ داده و فرآیند شهرنشینی در این گونه شهرها همچنان که در سایر کشورهای پیرامونی،انعکاس و تبلور فضایی الگوهای توسعه اقتصادی-اجتماعی این کشورها در چارچوب روابط مرکز-پیرامون بوده است،آنگاه چگونه میتوانیم فارغ از درک عنصر زمان و توجه به الگوهای توسعه کنونی و آینده،برای تجدید حیات شهرهای اسلامی چارهاندیشی کنیم؟ @شهرهای جهان اسلام با رشد سریع جمعیت شهری و انواع مشکلات کالبدی- کارکردی و زیست محیطی روبرو هستند، در حالی که برنامهریزان این شهرها بیشتر نگرش بخشی یا کالبدی داشتهاند و بیشتر سیاستها به صورت موضعی بر بخش کوچکی از مسئله متمرکز و در نتیجه از ارائه و تدوین رویکردهای جامع ناتوان بوده است."