خلاصه ماشینی:
"پس تسامح/تحمل را میباید از آزادی یا حریت دقیقا متمایز کرد،چون این عبارت به وجود چیزی اشاره میکند که ناپسند یا شر است.
و انگهی،اعتقاد تمامی این نویسندگان مسیحی بر این است که تحمل کردن بدعت و گمراهی هیچ خدمتی به انسان مورد بحث نمیکند،زیرا او را در خطایش تنها گذاشتن به معنای واگذاشتن او در حالت گناه است و این نیز یعنی اینکه او در سرای دیگر با لعن ابدی روبهرو شود.
به علاوه،اگرچه مذهب پروتستان در فرقههای اصلیش تسامح/تحمل را موظع نکرد،انجیلی را موعظ کرد که به طور انعطافناپذیری به طلب تسامح/تحمل انجامید؛بدین معنا که تعلیم مذهب پروتستان مبنی بر آنکه هرانسانی باید کشیش خودش باشد به مخالف مذهب رسمی نیز به اندازهء مؤمن صحیح الاعتقاد(از نظر قدرت حاکم)حق میدهد که ایمان خودش را حق بداند.
دوم آنکه،لاک این استدلال معهود و مألوف را رد میکند که تکلیف انسان نسبت به کلیسا مساوی با تکلیف انسان نسبت به دولت است و اگر مخالفت با مذهب رسمی تحمل شود جامعهء مدنی به هرجومرج در میغلتد.
دلیل لاک برای مضایقه داشتن تسامح/تحمل از ملحدان این دلیل نسبتا غریب بود که آدمی که به خدا معتقد نیست نمیتواند سوگند معتبری بخورد و البته از نظر او سوگندها و میثاقها«قیود جامعهء بشری»بودند.
لاک از شمول تسامح/تحمل به کاتولیکهای کلیسای رومی نیز ناراضی بود،نه به دلایل دینی بلکه به این دلیل که او معتقد بود،به دلیل معینی،کاتولیکهای رومی رعایای وفاداری برای تاج و تخت انگلستان نبودند،چون آنها نخستین بیعتشان را با امیری بیگانه،پاپ،کرده بودند."