چکیده:
کیکاوس،بنابر روایات اساطیری،دومین فرمانروای سلسلهی کیانی است.براساس گزارش شاهنامه،وی از نیروی فرهی ایزدی برخوردار است،اما با همهی توانمندی به اغوای اهریمن،دچار وسوسهی فرمانروایی بر آسمانها میشود.بدین منظور،بر چهار عقاب مینشیند و راهی آسمان میشود.اما در میانهی راه،همینکه نیروی عقاب تحلیل میرود.از آسمان سرنگون میشود.مقایسهی این داستان با فرگرد 21 از کتاب دینکرد نهم نشان میدهد که حکیم توس در سرایش این اسطوره از منابع کهن،نظیر خداینامهها و برخی متون پهلوی،از جمله دینکرد نهم سود جسته است.در این پژوهش،ضمن مقایسهی اسطورهی بر آسمان رفتن کاوس کیانی در دو متن شاهنامه و دینکرد نهم،نکات مشترک و مغایر مشخص میشود.سپس،با اشاره به این اسطوره و روایات دیگر،نظیر دستان بزرگمهر حکیم،این رویکرد مورد توجه قرار میگیرد که فردوسی در سرایش حماسهی بیبدیل شاهنامه،بیش از روایات و ادبیات شفاهی،به منابع مدون پهولی و خداینامههای موجود نظر داشته است.
خلاصه ماشینی:
"3-خلاصه داستان به آسمان رفتن کاوس 1-3-بنا به روایت شاهنامه2 روزی اهریمن برای فریب کاوس شاه پنهانی با دیوان همکار خویش انجمن کرد: چنان بد که ابلیس روزی پگاه یکی انجمن کرد پنهان ز شاه وی در این انجمن جویای دیوی شد که بتواند مأموریت فریب کاوس را به خوبی از عهده برآید: به دیوان چنین گفت کامروز کار به رنج و سختی است با شهریار یکی دیو باید کنون نغز دست که داند ز هرگونه رای و نشست شود جان کاوس بیره کند به دیوان بر این رنج کوته کند بگرداندش سر زیردان پاک فشاند بر آن فر زیباش خاک یکی از دیوان این مأموریت خطیر را پذیرفت: یکی دیو دژخیم بر پای خاست چنین گفت این چربدستی مراست وی برای انجام این مأموریت همکاری برگرید و در انتظار فرصتی مناسب بود تا پس از چندی،یک روز به حضور کاوس رسید: بیامد بر او زمین بوسه داد یکی دستهی گل به کاوس داد و با چربزبانی به او گفت: چنین گفت کاین فر زیبای تو همی چرخ گردان سزد جای تو به کام تو شد روی گیتی همه شبانی و گردنکشان چون رمه یکی کار ماندست کاندر جهان نشان تو هرگز نگردد نهان چه دارد همی آفتاب از تو راز که چون گردد اندر نشیب و فراز؟ چگونه است ماه و شب و روز چیست بر این گردش چرخ سالار کیست؟ بدین ترتیب: دل شاه از آن دیو بیراه شد روانش ز اندیشه کوتاه شد کاوس بر آن شد تا راه آسمان را پیش گیرد و فرمانروایی خویش را بر آسمانها نیز بگستراند."